مراد محمودی چگنی: نتیجه‌ی پژوهش و کاوش در بین اوراق تاریخی و ابیاتی که در قرن پنجم هجری برجای ماند و نیز سوانحه سفر مستشرقین در خصوص نام و مکان مادیان رود که در جنوب کوهدشت سرچشمه می‌گیرد و پس از گذر از روستا و مکان‌های تاریخی زیادی؛ سرانجام در منطقه زیودار از جانب غرب، وارد رودخانه‌ی کشکان می‌شود، نشان می‌دهد که مادیان‌رود همان مانرود (مایرود) می‌باشد که ابن حوقل در زبده‌‌التواریخ و مستوفی در تاریخ گزیده و نزهه‌القوب و نیز شرف خان بدلیسی در تاریخ کردستان و… از آن نام برده‌اند.
واژه‌های کلیدی:
سمسا، دزسیاه، مانرود یا (مایرود و مادیان‌رود)، کوهدشت یا (کوذشت و کورشت)، قلع و منگره
مقدمه
در کتاب تاریخ گزیده و نزهه‌‌القوب تألیف حمدالله مستوفی(وفات ۷۵۰ هجری) که شامل حوادث و اطلاعات تاریخی و جغرافیایی زمان نویسنده می‌باشند. به ذکر مکان‌هایی در لرستان از جمله مانرود، مایرود و دز سیاه که زمانی مکان و خاستگاه آل‌خورشید از دودمان چنگروی (جنگروی) بوده پرداخته است. هرچند تا کنون در مورد مکان و محل شهر سمسا(سمها) در کوهدشت (کوردشت یا کوزشت) بی‌خبر هستیم. ولی می‌توان با وجود اطلاعات و نوشته‌هایی که به‌دست ما رسیده و تحقیقات انجام شده. مکان دزسیاه و نیز مانرود که هم اکنون با نام «مادیان رود» در جنوب کوهدشت جاری است، اطلاع حاصل کنیم. آن‌چه در پی می‌آید، نوشته‌ها و تحقیقاتی است در خصوص روشن شدن محل واقعی اسامی یادشده اما آن‌چه مرا وادار به اضافه نمودن این نمود، افرادی هستند به عمد یا به سهو، طایفه و ایل خود را به اتابکان لرستان (لر کوچک) منتسب می‌نمایند و یا از این بالاتر، نسب خود را به شاهان ساسانی که تنها ۱۴۰۰سال از انقراض آن‌ها گذشت می‌رسانند. آن‌هم در لرستانی با این همه قدمت، کم‌ترین نوشته‌ها را از خود بر جای گذاشته است. این افراد ظاهراً برای کسب برتری کاذب، دست به جعل تاریخ می‌زنند و به تألیف و تدوین کتاب می‌پردازند. غافل هستند که ‌گونه تآلیفات عاری از سند و مدرک، عمری بسیار کوتاه دارند. کار این افراد جز این‌که تاریخ گذشته لرستان را آلوده می‌کنند، ثمری دیگر در برندارد. و روزی این دیوار کج به‌دست افراد آگاه فرو می‌ریزد و اثری از نوشته‌های آنان باقی نخواهدماند. پس بهتر است به خود آییم و کاری شایسته برای آیندگان به جا بگذاریم. زیرا تاریخ کامل ایلات و طوایف و نیز مجموعه حوادث سیاسی و اجتماعی لرستان در آینده بر اساس همه‌ی این تالیف‌ها و نوشته‌ها خواهدبود. بنابراین تالیف‌ها باید منطبق با واقعیت و استقرا باشد. چون اساساً کار بی‌ریشه و سند، سرگردانی و تشتت را در آینده به دنبال دارد و تنها سرزنش ماحصل آن خواهد بود .
از این مهم‌تر هر نوشته در راستای یک موضوع به‌خصوص تاریخ، ایجاد آرزو و اشتیاق می‌کند. اگر آن نوشته دور از حقیقت و غیرواقعی باشد، اشتیاق و آرزوی کاذب و محال به‌وجود می‌آورد و ثمره‌ی آن ناهنجاری فرهنگی و تشتت و اختلافی خواهدبود که پس از ما پدید می‌آید .با این نگاه انتقادآمیز و یادآوری به اهل قلم، باز می‌گردم به اصل موضوع و ادامه‌ی مطلب را با این سوال که چرا می‌گوییم؛ مانرود یا مایرود همین مادیان‌رود است که در جنوب کوهدشت جاریست؟ آغاز می‌کنیم:
حمدالله مستوفی نوشته‌اند:«سمسا ولایتی است از حساب مانرود بُوَد، سی پاره دیه است و در او قلعه‌ای است که در سیاه خوانند، قشلاق شجاع‌الدین خورشید، «کورشت» شهری بزرگ بود و اکنون خراب است.» (ص ۷۱ نزه‍ه‌‌القلوب) و قلع «قلعی» گفته‌اند معدن به مانرود لرکوچک…(همان، ص ۲۰۳)
در مورد اتابکان لرستان (لر کوچک) ذکر کرده‌است:«در زبده‌التواریخ آمده که وقوع اسم لُران بر آن قوم به‌ وجهی گویند، از آن است که در ولایت مایرود دهی است که آن‌ را کُرد و در آن حدودبندی که آن را به زبان لُری کول خوانند و در آن موضعی است که آن‌ را لُر خوانند.»(ص۵۳۷ گزیده)
اگر از گفته‌ی شرف‌خان بدلیسی که از تاریخ گزیده اقتباس کرده بگذاریم. مستوفی نوشته: «چون حکومت به شجاع‌الدین خورشید قرار گرفت، او را دو پسر بودند، بدر و حیدر به فرمان او به‌ جنگ چنگروی به‌ولایت سمهار (سمسا) رفتند و قلعه دزسیاه را محاصره کردند، در آن جنگ حیدر کشته شد و او به انتقام خون پسر هر کسی را از آن قوم می‌یافت می‌کُشت؛ آن گروه از مُنزَعِج (پریشان، ناراحت) شدن و تمامیت مانرود را به او واگذاشتند.» (تاریخ گزیده ص۵۵۲)
ابتدا به حاشیه‌های پرداخته شده بر صفحه‌ی ۵۵۲ تاریخ گزیده می‌پردازیم که بعضی‌ها با ارجاع وتکیه بر آن می‌گویند «مانرود» در منگره می‌باشد. آن‌گاه به تحقیق و بررسی‌های که مرحوم ایزدپناه در آثار باستانی و تاریخی لرستان به عمل آورده‌اند و نیز گفتار مردم محلی خواهیم پرداخت. سپس به نوشته‌های بارون دو بد و مینورسکی و… خواهیم پرداخت.

مصحح تاریخ گزیده، دکتر عبدالحسین نوایی در پاورقی صفحه‌ی ۵۵۲ با شماره‌ی ۳ بر سمهار حاشیه زدن نوشتند:«سمها، سهمنار، شمهار- در در نزهه‌القوب چاپ تهران چنین آمده: «سمسا (با نسخه بدل‌های سمها، سهما، سمیا) ولایتی ست از حساب مانرود بوده، سی پاره دیه است و درو قلعه ایست که دزسیاه خوانند» تصور می‌کنم، این نقطه همان باشد که در تاریخ بختیاری از لسان‌السلطنه به‌صورت «شیم بار» آمده با این توضیح :«مکانی است در وسط جبال بختیاری از اراضی مسطح. ماهورهای کوچک. پنج فرسخ طول یک فرسخ تا دو فرسخ و سه فرسخ عرض دارد.
(حاشیه‌ی ۴) آقای دبیر سیاقی در چاپ نزهت‌‌القلوب صورت مایرود را ترجیح داده‌اند. بی‌مناسبت هم نیست. زیرا قسمت اوّل کلمه‌ی ظاهراً همان مای (ماد؟ ماه؟) است که در کلمه‌ی مایدشت هم دیده‌می‌شود. اما در کلیه‌‌ی نسخِ گزیده «ن» است.
(حاشیه ۵) شاید به قیاس مانرود مانکوه باشد، گو این‌که تمام نسخه منگره است.
در صفحه‌ی ۱۱۷ تاریخ بختیاری هم مانرود مانکره آمده.»
خواننده توجه دارند، حاشیه‌هایی که بر «سمسا» ؛ «مانرود » و« منگره » زده شده، براساس حدث و گمان هستند و با امّا و اگر همراهند نه با قطعیت و یقین. هرچند این عزیزان در تاریخ و ادب ایران صاحب نظر بوده‌اند. اما با جزییات جغرافیای لرستان جز در حد کتاب‌هایی که خوانده‌اند، آشنایی کامل نداشته‌اند. از این رو گفتار خود را با حدس و گمان بیان کرده‌اند. بنابراین ما هم نمی‌توانیم بنای کار را در نوشتن تاریخ بر امّا و اگر قرار دهیم. مع‌الوصف این مکان‌ها در ضلع شرقی رودخانه دز در بین کوه‌های بختیاری قرار دارند.
شادروان ایزدپناه در مورد مانرود، نوشتند: «مستوفی در نزهت‌القلوب نام چند شهر که دو شهر آن جزء طرهان (قرن هفتم و هشتم هجری) بوده‌است.(« … »متن کتاب نزهته‌القلوب ص ۷۸-۷۹) اکنون سمسا شناخته نمی‌شود.
ولی مانرود که همان مادیان رود است، در جنوب کوهدشت مرکز بخش طرهان، به همین نام باقی است. (آثار باستانی و تاریخی لرستان، ص ۲۱۰) هم‌چنین در صفحات ۳۳۳ و۳۳۲ می‌نویسند: «مانرود یا مادان‌رود، نام یکی از دهات جنوب کوهدشت است که در نزهت‌القلوب به‌ نام «مانرود» آمده‌است. وی تأکید می‌کند، در این مکان: آثار زیرخاکی و روخاکی بی‌شماری از عهد باستان و ادوار اسلامی، در این دهستان به‌دست آمده و موجود است که هر یک به نوع خود ارزنده هستند. جالب این است مستوفی به معدن قلع اشاره دارد و می‌گوید: و در مزرعه‌ی مانیر (کُمیر مالمیر دهستان گل‌گل شهرستان کوهدشت نزدیک مادیان رود. با مالمیر بختیاری و مالمیر شاهزند استان مرکزی اشتباه نشود) از ولایت مانرود در خاک قلعی می‌باشد،…(ص ۶۵۱ گزیده) « و قلعی گفته‌اند معدن به مانرود لر کوچک… ص ۳۰۳نزهۀالقلوب» لازم به ذکر است قلع یا قلعی در بسیاری از آلیاژها از جمله مفرغ، برنز، مس و…کارایی زیاد دارد. این فلز به آسانی زنگ نمی‌زند و اکسیده نمی‌شود و در مقابل آب بسیار مقاوم است.»
با توجه به توضیحات ذکر داده شده، به سراغِ نشانه‌های موجود در محل کنونی مانرود یا مادیان رود می‌رویم: مانرود یا مادیان‌رود در منطقه‌ی طرهان در جنوب کوهدشت از چند چشمه‌ی نزدیک به هم به‌نام‌های چشمه‌ی بی‌ثمر، چشمه‌ی غوره، چشمه‌ی چنار و… سرچشمه می‌گیرد. چشمه‌ی بی‌ثمر در بین سرشاخه‌های مانرود بیش‌ترین آب را دارد.(رحیم شاه‌کرمی)
به گفته‌ی افراد محلی از جمله حاج‌عباس سیاه‌منصور که عمر خود را در کنار این رودخانه به ۵۵ سال رسانده، می‌گوید: مانرود یا مادیان‌رود امروزی از جنوب کوهدشت سرچشمه می‌گیرد. به جانب شرق جریان می‌یابد. پس از گذر از ضرونی، ریگاriga، عبدلی، دیالی، آزادبخت، قلعه جوق۱، چهار قلعه ۲، خشناموند، سوردم لکی، قلعه دوشه۳ و بند گور (در تاریخ گزیده گور اشاره شده) که دارای بند آبی است با دیواری به به ارتفاع تقریبی چهارمتر با سنگ‌های یک تا یک و نیم متر و قطر ۳۰ تا۴۰ سانتی‌متر در سینه‌کش کوه، که بدین‌وسیله، آب رودخانه را از کف درّه به ارتفاع آورده و به بیرون تنگه به جانب زمین‌های امام‌زاده باو سالار(بابا سالار) و دز سیاه یا (تپه توره ریز) با وسعتی بیش از سی چهل هکتار(معروف به خلیل‌آباد) هدایت کرده‌اند.
هم‌چنین در حاشیه‌ی رودخانه مادیان‌رود، آثار بیش از چهل پنجاه طاحونه آسیاب آبی (آس آب) وجود دارد که بیش‌تر آن‌ها بناهای تاریخی و یا بر پایه‌ بناهای تاریخی بنا شده‌اند که نشان دهنده‌ی شهری گم شده با جمعیت زیاد هستند.
مادیان‌رود پس از عبور از مناطق ذکر شده با عبور از منطقه زیودار از غرب به رود کشکان که با نام رودخانه‌ی کژکی از آن یاد شده (ص ۵۶۱تاریخ گزیده ) می‌ریزد و راهی پل‌دختر می‌شود و با نام کرخه در خوزستان راهی اروندرود می‌شود.
از متن تاریخ گزیده، سفرنامه بارون دوبد و نورسکی و نیز توضیحات مرحوم ایزدپناه، معلوم می‌شود، چمنزارهای دزسیاه و مادیانرود از قدیم تا اواخر دوره‌ی قاجار و تخته قاپو ایلات، اردوگاه نظامی بوده‌است.

بارون دوبد می‌نویسد: در اردوگاه مادیان رود، فوج ششم تبریز به فرماندهی جمشید‌خان و فوج دیگر شامل ۱۲۰۰هزارو دویست نفر از ایل دلفان مستقر است.
در مورد آمدن به اردوگاه مانرود نوشتند: «روز ۱۵فوریه( ۲۵بهمن) مسافرت را با قاصدی که نزد حاج ملااحمد به مادیان رود، بازمی‌گشت از سرگرفتیم. ( ۳۷۴ترجمه آریان) بعد از چندی به اردوگاه که در دره‌ی وسیع مادیان‌رود کوهدشت بر پا بود رسیدیم. حاج ملااحمد با خوش‌رویی از من استقبال کرد (۰۰۰) من از حاجی دریافتم که حاکم لرستان اغلب هنگام تابستان در خرم‌آباد و بعضی مواقع در ارتفاعات زاگرس یعنی همان مناطق که ایلات در تابستان دام‌های خود را جهت چرا می‌برند، اقامت می‌کند و در زمستان به‌دنبال ایلات به گرمسیر به محل زمستانی آن‌ها در کوهدشت یا جایدر که دو منطقه دارای چمن‌زارهای خوب می‌باشند، اردو می‌زنند.(…) روز ۱۹فوریه ۳۰بهمن اردوگاه را به سمت خرم‌آباد ترک کردیم و جهت شمال خاوری را در پیش گرفتیم. از محل اردوگاه مان‌رود به خرم‌آباد، سه راه وجود دارد؛ راه اوّل در جهت شمال که از پل کشکان عبور می‌کند. دوّم از حیات‌الغیب و راه سوم از پل کلهُرت می‌گذرد.»
در این گفتار برابر اسناد تاریخی و سوانحه سفرها که در مورد مانرود یا مایرود و مادیان رود به ذکر مطالبی پرداخته‌اند. از جمله تحقیقات ارزنده‌ی شادروان ایزدپناه در شرح آثار باستانی و تاریخی لرستان که در مورد مکان‌های تاریخی قلعه و پل‌های و… اطلاعات جامعی در بر دارند. در می‌یابیم که مایرود و یا مانرود (ص ۵۳۷ تاریخ گزیده)همین مادیان رودِ امروزیست.
در پایان، دو بیتی از سروده‌ی بانویی شاعره و فرزانه به‌نام ریحانه خانم لرستانی(قرن پنجم هجری) که زادگاه آن در دامنه‌ی کوه یافته‌ی چگنی و از بستگان و یاران شاه خوشین(شاه خَشین) بوده و در حکمت و معرفت مرتبه‌ی بلندی داشته‌است. در ایام سرودن این دوبیتی این بانوی فرزانه در یکی از قلاع مانرود یا همان دزسیاه به سر می‌برده‌است. دوبیتی سروده‌ی وی، یادآور این است که در قرن پنجم مادیان‌رود بر سر زبان‌ها بوده. شاید مورخان قرون بعدی و کاتبان و نسخه‌پردازان کتب آن‌ها، مانرود، مایرو و مادان رود ذکر کرده‌باشند.
ئه و روی ماتیان۴، ئه و روی ماتیان
بارگه ی شام و سته ن ئه و روی ماتیان.
ئه و رو نیشته بیم نه کوشک که یان
دیم آو ئه و رو گه وا دا وَه گیان۵
یعنی: خیمه پرتو نور ذات الهی برای اقناع یاران در رود مادیان جلوه‌گر شد و آن روز من در کوشک کیانی نشسته بودم و دیدم که آب آن رود می‌خروشد و به جان و دل به شکوه و جلال پیرم شاه خوشین گواهی می‌دهد.
نتیجه:
بعضی از عزیزان می‌گویند که مانرود در محل منگره قرار دارد و به پاروقی صفحه‌ی ۵۵۲ تاریخ گزیده، اشاره می‌کنند. پاورقی های فوق موید این نیست که مانرود در منگره باشد. زیرا بزرگانی که بر این کلمات حاشیه نوشته‌اند، تاریخ بختیاری را در نظر داشته‌اند. مثلاً «شیم بار» که به‌ قول لیارد: بر فراز یکی از بلندی‌های بختیاری قرار دارد و دست‌رسی بدان بسیار مشکل است، اشاره می‌کنند.» البته باید اذعان کرد که قلعه‌ی تاریخی منگره طی ادوار تاریخی، یک دژ نظامی بسیار مهم در دل کوه‌های لرستان در مسیر شوش به خرم‌آباد (خایدالو به لور در شما اندیمشک) بوده، که به علت عدم دست‌رسی تا زمان قاجار اهمیت زیادی داشته، ولی به علت کوهستانی بودن و فضای محدود اطراف آن نمی‌توانسته، جایگاه دایمی یک حکومتی مثل اتابکان باشد، که از جنوب همدان تا مرز خوزستان، لرستان و ایلام تا نزدیک بغداد در اختیار داشته‌اند. یا به گفته‌ی جغرافیانویسان مثل استخری و ابن حوقل در فاصله‌ی شاهپورخواست تا لور در شما اندیمشک که سی فرسخ بوده. شهر یا قریه‌ای وجود نداشته. آن‌چه واقع‌بینانه‌تر است، گفتار ذکر شده حکایت دارند، مانرود همین مادیان رود امروزیست.
در پایان لازم به‌ذکر است که این مطلب عاری از کاستی نمی‌باشد و از نظرات مشفقانه استقبال خواهم کرد .
پی‌نویس‌ها:
۱ و۲ و۳: رجوع به کتاب آثارباستانی و تاریخی لرستان؛ مرحوم ایزدپناه در مورد قلعه جوق، چهار قلعه و قلعه دوشهّا (با غار دوشه در شهرستان چگنی اشتباه نشود) توضح لازم را داده‌اند.
۴- ماتیان matiyan -nat-yan :مادیان، اسب ماده. دکتربهرام فره‌وشی، فرهنگ پهلوی، ص ۳۷۱ ذیل واژه‌ی ماتیان .
۵- دوبیتی بانو ریحانه لرستانی به زبان کردی نوشته شده. نگارنده الفبای زبان کُردی در دست‌رس نداشتم. عذرم را بپذیرید.
منابع‌:
۱ حمدالله مستوفی، نزه القلوب و تاریخ گزیده.
۲-شرف خان بدلیسی، تاریخ کامل کردستان.
۳-تاریخ بختیاری، سردار اسعد بختیاری و لسان‌السلطنه سپهر.
۴-دو سفرنامه بارون دوب و ولادیمیر مینورسکی در یک کتاب ترجمه امان‌الهی بهاروند.
۵-سفرنامه خوزستان و لرستان باروند و بدتر جمع محمدحسین آریان.
۶-لرستان در آغوش سیل، رحیم شاکرمی.
۷-لرستان در گذر زمان و تاریخ، حمید ایزدپناه.

۸-آثار باستانی و تاریخی لرستان، دوجلد، حمید ایزدپناه.