گروه سیاسی: روز یکشنبه بهزاد نبوی، رئیس پیشین جبهه اصلاحات از سمت خود کناره گیری کرد، این موضوع واکنش‌های متفاوتی به‌همراه داشته است. او در گفت‌وگو با فارس گفت: «دوره بنده تمام شده و تصمیم گرفتم از این سمت کنار بروم. البته این تصمیم به این معنا است که بنده دیگر پیر شده‌ام و بهتر است بقیه عهده‌دار این مسئولیت شوند.»

در همین ارتباط علی باقری ، فعال اصلاح طلب و دبیر جبهه اصلاحات تصریح کرد: «در حال تدارک مقدمات لازم برای انتخاب اعضای جدید جبهه اصلاحات تا پیش از پایان سال هستیم و قطعا این اتفاق هم خواهد افتاد و اعضای جدید جبهه اصلاحات انتخاب و معرفی خواهند شد. پس از انتخاب اعضا حقیقی جبهه نیز، فرآیند انتخاب هیات رئیسه انجام خواهد شد.»

بعضی دیگر، مشکلات درون ساختاری درون جبهه اصلاحات را دلیل این کناره‌گیری می‌دانند؛ روزنامه آرمان امروز در گفت‌وگو با احمد حکیمی‌پور فعال اصلاح‌طلب روایت جدیدی از حذف نبوی ارائه داده و گفته است که «محفلی خاص چریک اصلاحات را کنار زده است.»

حکیمی‌پور در ادامه می‌گوید: «توجه داشته باشید که جبهه اصلاحات به‌عنوان یک پیشخوان حقوقی فعالیت می‌کند زیرا تصمیمات در پشت پرده‌ها و در محافل خصوصی گرفته می‌شود. «شخصی‌گرایی» در این طیف سیاسی باعث شده است که احزاب اصلاح‌طلب که در سال‌های گذشته فعال بودند حالا تحرک کمی داشته باشند و به عنوان کولبران سیاسی از آن‌ها نام برده می‌شود. به‌نظر بنده نبوی توانایی باز کردن این گره‌ها را داشت ولی محافلی که از بیرون جبهه اصلاحات تصمیم می‌گیرند او را هم کنار زدند.»

حذف یا کناره گیری «بهزاد نبوی» از جبهه اصلاح طلبان/تغییرخواهی در دوراهی «خیابان» یا «نهاد سیاسی»

روزنامه هم میهن نیز در تحلیل خود نوشت «جبهه اصلاحات با استعفای آقای بهزاد نبوی از ریاست آن وارد مرحله‌ای شد ه  است که در آن، واقعیت‌های بیرونی بر این جبهه اثر گذاشت؛ پیش از آنکه خودشان به این واقعیت‌ها پی ببرند. جبهه‌ای که در عمل دچار نوعی تقلیل‌گرایی سیاسی شده بود و اصلاحات را به مشارکت انتخاباتی تعبیر می کرد، درحالی‌که از مشارکت انتخاباتی صورت و ظاهری بیش باقی نمانده بود. این شکل‌گرایی و تقلیل دادن مفاهیم اصلی اصلاح‌طلبی، به حضور انتخاباتی سبب شد که جبهه اصلاحات درک درستی از جامعه پیدا نکند و اصلاحات تبدیل به آئین سیاسی شود»

در همین راستا خبرگزاری فارس در تحلیل آینده جبهه اصلاحات، نگرانی خود را از «رادیکال شدن» این جبهه در رویدادهای آینده سیاسی ایران بیان کرده و نوشته «با این استعفا به نظر می رسد که بهزاد متأخر که عمل گرا بود جای بهزاد متقدم و رادیکال را گرفته بود، بازنشسته سیاسی شده است.»

این موضوع از آنجا اهمیت دارد که بهزاد نبوی، خود جایگزین محمدرضا عارف بوده است. با استعفای محمدرضا عارف از ریاست جبهه اصلاحات، سکان آن به‌دست بهزاد نبوی افتاد، اما این انتخاب نیز از همان سال۱۳۹۹با توجه به سن بالای نبوی، محل اختلاف عمیق بین اصلاح‌طلبان بود و نتوانست همگرایی سابق را ایجاد کند. چهره‌های جوان اصلاح‌طلبی خواهان طرح و برنامه جدیدی بودند.

استمرار این وضعیت در انتخابات۱۴۰۰ و ناهماهنگی در حمایت از انتخابات یا سکوت در برابر آن، دیدگاه های جبهه اصلاح طلبان را با جامعه متفاوت می‌کرد. چه آنکه در یک معنا، ردصلاحیت نامزدهای اصلی اصلاح طلبان به معنای عدم تمایل نهادهای حاکمیتی برای ورود اصلاح طلبان و اعتدال‌گراها به صحنه انتخابات بود و از سوی دیگر نارضایتی نشان داده شده از کف خیابان در آراء باطله گویای عبور کف خیابان از اصلاح طلبان بود. در چنین شرایطی، اگرچه اصلاح طلبی مسیری طولانی برای رسیدن به اصلاحات است اما بزنگاه های کنشگری در هنگامه اعتراضات یا انتخابات، تصمیم برای همراهی با بدنه اجتماعی کف خیابان را مشکل می کند.

در یک معنا، سرعت رادیکالیزه شدن کف خیابان بیشتر از سرعت اصلاحات نهادی و ساختاری نهادهایی همچون جبهه اصلاح طلبان است و با سرعت گیرهای فعلی نهادهای حاکمیتی و دولتی برای جلوگیری از حضور اصلاح طلبان در انتخابات و ردصلاحیت های گسترده آن‌ها، امید جامعه برای انجام اصلاحات از طریق نهاد جبهه اصلاح طلبان از میان رفته است. نتیجه آنکه رادیکالیزه شدن کف خیابان، جبهه میانه‌روها را تحت فشار قرار داده که یکی از نشانه‌های آن را می‌توان در خروج بهزاد نبوی از صحنه نهاد اصلاح طلبان ارزیابی کرد.

زنگ خطری که بیشتر متوجه اصول‌گراها و نهادهای حاکمیتی است و نشانه های عبور کف خیابان از نهادهای اصلاح طلبی را نشان می دهد.چه آنکه بهزاد نبوی به سهم خود در انتخابات۸۸ هدف رادیکالیسم اصول‌گرایی قرار گرفته بود و فشار به او باعث نشده بود از مشی کنشگری عقلانی در مواجه با حاکمیت جمهوری اسلامی خارج شود. فرآیند حذف و طرد سیاسی که اگر رادیکالیسم اصول‌گرایی در انتخابات۸۸ به آن همت نکرده بود، در سال۱۴۰۱ شاهد خروج کنشگران میانه‌رو از نهادهای اصلاح طلبی نبود تا سیل رادیکالیسم، بنیان نهادهای اصلاح طلبی را نیز ویران نماید.

حذف یا کناره گیری «بهزاد نبوی» از جبهه اصلاح طلبان/تغییرخواهی در دوراهی «خیابان» یا «نهاد سیاسی»

این همان محوری است که سعید حجاریان نیز به ان اشاره داشت و او نیز همسو با میانه‌روها، شرایط کنونی را برای هرگونه اقدام براندازانه مناسب نمی‌داند و سعی می‌کند آن را امری دست نیافتنی معرفی کند، در یادداشت چند ماه قبل او در انصاف‌نیوز تبیین شده است. او در این یادداشت تصریح می‌کند: «مطالبه‌ای از جنس تغییر رژیم سیاسی عموماً مطالبه‌ای سخت و چندعاملی است به ویژه آن‌که تا امروز هم توان و هم اراده سرکوب وجود داشته است و علاوه بر آن نشانه‌ای از شکاف در بالایی‌ها به چشم نمی‌خورد.» به‌زعم حجاریان «نظام سیاسی کشور به‌رغم بحران ناکارآمدی و بحران مشروعیت می‌تواند در میان‌مدت، موجودیتش را حفظ کند.»‌وی از اصلاح‌طلبان می‌خواهد چنین شرایطی را درک کنند.

پیشتر احمد مازنی نماینده مجلس دهم درباره ضرورت ایفای نقش اعتدالیون و جلوگیری از برآمدن رادیکالیسم گفته بود « وقتی میانه‌روی به انزوا رانده و مشکلات اقتصادی هم شدید شد، نارضایتی مردم افزایش یافت. نباید کار به اینجا می‌رسید که برخی حتی کلیت نظام را نشانه بروند و می‌شد با پاسخگویی تدریجی مطالبات مردم از بروز وضعیت کنونی جلوگیری کرد. هنوز هم نیروهای معتدل هستند و می‌توان از آن ها بهره برد؛ نیروهایی در هر دو جناح سیاسی. ما آقای خاتمی را در جبهه اصلاحات نماد اعتدال می‌دانیم. در آن سو هم آقای ناطق نوری همین‌طور است. افرادی مانند آقایان باهنر، لاریجانی، نبوی و… همه در دو چیز مشترک‌اند؛ نخست مشی اعتدالی‌شان و دوم آنکه به حاشیه رانده شده‌اند»

از این رو به نظر می رسد خروج بهزاد نبوی از جبهه اصلاح طلبان عدم مقاومت در برابر مطالبات رادیکال آن بخش از کف خیابان است که اصلاح طلبان را شایسته اصلاحات ساختاری می دانند.چه آنکه قبل تر، بهزاد نبوی موضع خود را با کف خیابان روشن کرده و گفته بود « در ماجرای مهسا امینی جبهه در اولین روز، بیانیه داد و به رئیس قوه قضائیه نامه نوشت، ولی قطعا نمی‌توانیم با معترضان کف خیابان که شعارهای براندازانه می‌دهند، همسو شویم. بحث محافظه‌کاری نیست؛ ما شعارهای آنان را قبول نداریم.»

اگرچه خروج بهزاد نبوی به معنای رادیکال شدن جبهه اصلاحات نیست بلکه باید به تفاوت رادیکال شدن حامیان اصلاحات در کشور و جبهه اصلاحات توجه نماییم. بهزاد نبوی در گفت‌وگو با روزنامه هم‌میهن در مرزبندی با مطالبه گران برای اصلاحات ساختاری نظام، می‌گوید: «ما می‌خواهیم نظام را در چارچوب نظام، اصلاح کنیم نمی‌خواهیم دینامیت زیر ساختمان نظام بگذاریم، بلکه می‌خواهیم همین بنا را اصلاح و ایراداتش را برطرف کنیم».

حذف یا کناره گیری «بهزاد نبوی» از جبهه اصلاح طلبان/تغییرخواهی در دوراهی «خیابان» یا «نهاد سیاسی»

روزنامه اعتماد در تایید این تحلیل نوشت «برخی رفتارهای رادیکال در منتهی‌الیه چپ طیف‌های اصلاح‌طلب ریشه اصلی این استعفا بوده است. گروهی دیگر هم به مطالبات فراتر از قانون برخی افراد و جریانات اشاره می‌کنند که باعث شد بهزاد عطای حضور در جبهه اصلاحات را به لقای آن ببخشد.»

چه آنکه روزنامه هم میهن با تفکیک دو مسیر رو به روی بهزاد نبوی بعد از اعتراضات مهسا امینی از مسیر انتخابات و همراهی با مردم، به مثابه دو راهبرد برای تغییرات اشاره کرد و نوشت « اصلاح‌طلبی به‌مثابه «راهبرد سیاسی ممکن» تعریف و تلقی می‌شد و از سوی دیگر، «همراهی با مردم» را شرط لازم برای احیای سرمایه و وجهه اصلاح‌طلبان و ذخیره آن برای آینده‌ای نامعلوم می‌دانست. این گزاره اگر در مقطع انتخابات ۱۴۰۰ کمرنگ بود، اما در ماه‌های اخیر و با تقویت موقعیت خیابان و بلند شدن صدای نیروهای اپوزیسیون مخالف اصلاحات، بیش‌ازپیش پررنگ شده است و بازتاب‌ها و پژواک‌های خود را در گفتار چهره‌های اصلاح‌طلب بروز داده است.»

این تحلیل ادامه می‌دهد «قرائتی که اصلاح‌طلبی را به‌مثابه «راهبرد سیاسی ممکن» می‌بیند و دیگر گزینه‌ها، گزاره‌ها و سناریوهای مطرح را خارج از دایره این راهبرد می‌داند و از همین منظر، همچنان بر سود جستن از ابزار و فرصت انتخابات به‌عنوان تنها ابزار واقعی پیشبرد اصلاحات، پای می‌فشارد. کنار رفتن بهزاد نبوی از جبهه اصلاحات از این منظر، به حاشیه رفتن بیش‌ازپیش این تعریف و تلقی راهبردی از اصلاحات در میان اصلاح‌طلبان را تقویت می‌کند.»

در این میان منتقدان نبوی هم به محافظه‌کاری بیش از حد نبوی در رخدادهای سیاسی اخیر اشاره کرده و او را نواختند. چریک پیر دهه‌های ۶۰ تا ۸۰ ودر دهه ۹۰ و سال‌های پس از آن اعلام کرد که دیگر مایل نیست او را چریک پیر خطاب کنند. موضعی که بیش از قبل، او را از جریان خواهان تغییرات ساختاری دور می کند.

۲۱۶۲۱۳