ریحانه اسکندری: وقتی به والیبال و افتخارت تیم ملی فکر می کنیم، قطعا نام های آشنایی به ذهنمان می رسد، از سعید معروف و میلاد عبادی پور گرفته تا صابر کاظمی و میثم صالحی. افرادی که در این یک دهه توانستند والیبال را در ذهن ما هک کنند و ما را هر روز نسبت به این رشته و آینده اش متوقع تر. اما شاید آن چیزی که کم تر به آن فکر می شود، نسل پیشین والیبال است، بازیکنانی که قبل از درخشش نسل طلایی والیبال ایران افتخاراتی را علیرغم کم بودن امکانات و عدم توجه به والیبال به دست آوردند. والیبالی که اصلا رشد نکرده بود و به دنیا معرفی نشده بود، پایه های شناخته شدنش در جهان را از زمان امثال بهنام محمودی ها چید.محمودی، بازیکنی که در همان دوران قد و بالای قابل توجهی داشت و در لیگ ایتالیا توپ زد. بازی در لیگ ایتالیا آن هم از تیم ملی که هنوز حتی پایش به لیگ ملت ها باز نشده بود قطعا از افتخارات بهنام محمودی است. کسی که بعد از پایان نسبتا زودهنگام دوران ورزش حرفه ایش به علت مصدومیت های شدید راهی مسیر مدیرتی شد و در این حوزه ارتقا پیدا کرد. قطعا بهترین فرد برای قضاوت والیبال ایران و شرایط امروزش، فردی مثل بهنام محمودی است، کسی که ریشه هایش در والیبال قد کشیده و همه بالا و پایین های این رشته را چه در مقام بازیکن و چه در مقام یک کارشناس و مدیر تجربه کرده و لمس کرده. کسی که به قول خودش، اگر یک بازیکن جلویش راه برود می تواند بفهمد اوضاع بدنش چه طور است و این ها برایش مثل آب خوردن است. کسی که رشد و پرورش شهرام محمودی، برادری که در نسل طلایی درخشید را مقابل چشمانش دید و هر چه که داشت به او یاد داد.
از او در مورد شرایط امروز والیبال پرسیدیم، از اوضاع عجیب و غریب ریاست فدراسیون گرفته تا تجربه حضور یک سرمربی ایرانی در بزرگترین تورنومنت والیبالی.
شما از آن نسل با شکوه والیبال بودید، والیبال به شکلی با شما آغاز شد، بعد هم وارد مدیریت شهری شدید و کار های متفاوتی انجام دادید، الان سوال ما این است که با توجه به تجربهای که در کشتی و وزنه برداری و بسکتبال وجود دارد که از دل خود این رشته ها افرادی پست مدیریتی در فدراسیون گرفتند، مثل رسول خادم، علیرضا دبیر، هادی ساعی و…، چه زمانی این انقلاب در والیبال هم اتفاق میافتد و بالاخره یک مدیر از دل خود این رشته انتخاب می شود و کار می کند؟ خود شما هم وقتی سنتان بالاتر برود دیگر انگیزه و هیجان کافی را ندارید، شاید حتی توان کافی برای مدیریت وجود نداشته باشد، الان فکر می کنید شما و هم نسلی هایتان برای تکان دادن این والیبال چه قدر انگیزه و توان دارید و کدام یکی از هم نسلی ها آمادگی انجام این کارها را دارند؟
این یک مصاحبه خودمانی است و همین ابتدا عذرخواهی میکنم اگر حرف خاصی زده میشود، چون ما در مکتب ورزش صداقت و یک رو بودن را یاد گرفتیم، ورزش هم سیاست نیست و می خواهم صادقانه از ورزش بگویم. جا دارد از مرحوم یزدانی خرم یادی کنیم که برای والیبال ایران زحمت کشیدند، آقای داورزنی هم زحمات زیادی کشیدند، این چرخه طبیعت که شما یک پستی دارید و این پست به شما وفا نمی کند. آن جایی به شما وفا می کند که شما با صداقت کاری را انجام دهید. در این شرایط همیشه هم مورد احترام جامعه و مردم هستید و مردم به نیکی از شما یاد می کنند. از مرحوم یزدانی خرم همیشه به نیکی یاد می شود، از آقای داورزنی هم. اما من اعتقاد دارم به سیاست نظام و بیانیه گام دوم انقلاب که گفتند جوان تر ها بیایند و چرخ کند مدیریت کشور را سرعت ببخشند. من برای پیشکسوتان احترام قائلم و باید از تجربه های آن ها استفاده شود، همان طور که در همین رابطه در نظام گفته می شود از افراد پیشکسوت و با تجربه به عنوان مشاوره پاره وقت استفاده کنید. من اعتقاد دارم اگر که عقب افتادیم علت این است که کارها به دست آدم های درست نیوفتاده است. زمانی که ما ورزش می کردیم می گفتند ما ورزشی تحصیل کرده با تجربه نداریم، یا خیلی کم داریم، اما خداراشکر امروز به لطف دانشگاه ها، تحصیلات و کارهای اجرایی که جوان تر های ما انجام می دهند ما ورزشکاران با تجربه و متخصص داریم. خود آقای سجادی در وزارت ورزش هم ورزشکار بودند. یک سری کار های سیاسی در بدنه ورزش هست ولی توقع ما این است که از خود ورزشکاران استفاده شود. دیگر آن دوران که یک فرد سیاسی می آمد، رانتی داشت و امتیازی برای تیم ها، باشگاه ها و مجموعه یک فدراسیون می آورد گذشته است. ما نمی توانیم این توجیه که این ها آورده ای دارند را بیاوریم چون درست نیست. از این طرف ما جوان های خوب ورزشی داریم که می توانند کمک کنند.
اینکه خیلی ها می گویند یک مدیر حتما باید ورزشی باشد یا یک وزیر حتما باید ورزشی باشد و …
حتما نباید یک مدیر ورزشی و یک وزیر ورزشی باشد اما اگر ورزشی بوده باشد و تحصیل و تجربه کار اجرایی داشته باشد، خروجی کارش به مراتب از یک فرد غیر ورزشی بهتر است. ما در بدنه والیبال افراد اصلح تر زیادی داریم، البته من کوچک همه هستم و منظورم به خودم نیست. ما هم شاگردی کردیم و دوست داریم کمک کنیم، البته به شرطی که عرج و قربمان حفظ شود. هرکس در این سیستم مشغول به کار شود زیر ذره بین می رود، ولی ما کشور و پرچممان را دوست داریم و دوست داریم کمک کنیم. آقای داورزنی زحمت کشیدند و قدردان هم هستیم، ولی فقط تا مقطع معاون وزیری عملکرد ایشان خوب بود. من عدله هم می آورم. آقای ولاسکو از ایران رفت، ایتالیا چند وقت برای قهرمانی در جوانان و نوجوانان و بزرگسالان برنامه ریزی کرد؟ ۵ سال، ولاسکو استعداد یابی کرد، کمیته ها آموزش تشکیل شد و.. در نهایت ۶ سال در نوجوانان، جوانان و همین اواخر در بزرگسالان قهرمان شد. پس آن ها کارشناسی شده تر کار کردند. اگر قرار بود کاری انجام شود در همان ۱۰ یا ۱۵ سال آقای داورزنی باید انجام می شد. سقف کار های ایشان، در حد قهرمانی آسیا، هشتمی لیگ ملت ها و جام جهانی بوده است. الان نیاز به یک مدیر جوان و با انگیزه است که طرح داشته باشد و از تجربه با تجربه ها هم استفاده کند. ولی کسی بیایید کار کند. چرا یک رئیس جمهور فقط سال می تواند مقامش را حفظ کند؟ چون هر چی می توانسته رو کرده دیگر چیزی نمانده. ایرادی که داریم این است که مدیران ورزشی ما هیچ زمانی ۳ یا ۴ تا جوان را به عنوان جانشینان خود تربیت نمی کنند.
پس یکی از مشکلات این است که جوانان در فدراسیون رشته خودشان نمی توانند پله پله در حوزه ورزشی خودشان بالا بیایند؟
وقتی یک سری افراد ظرفیت هایی دارند که می توانند آینده یک رشته را تضمن کنند، چون قابل پیش بینی هم هست، وقتی کسی تجربه و تحصیل و انگیز دارد می تواند، باید رویش کار شود و توجه شود. به من انتقاد کردند که چرا رفتی شورا. گفتم رفتن من به شورا کاملا قانونی است، یک مجموعه است که نماینده مردم است و و از هر صنفی می توانند حضور داشته باشند. جامعه ورزشی یکی از بزرگترین و پرطرفدار ترین جوامع ایران است، پس مثلا در شوراها و پارلمان شهری یا مجلس طبیعی است که نماینده از جامعه ورزش باشد، بیشتر از این هم باید باشد. در مجلس باید افرادی باشند که محبوب مردم هستند. شما در بودجه فرهنگی و ورزشی و شهری باید افرادی در حوزه خودشان تصمیم بگیرند، مگر ما در حوزه های دیگر دخالت می کنیم؟
شما کار های شهری مهمی در دورانی که در مدیریت شهری بودید انجام دادید و یکی از آن ها هم این بود که در دورانی که در کرج بودید حسابی برای باغ سیب کرج جنگیدید.
خیلی از دوستان شایعه کردند که من امضا نمی کنم و سنگ اندازی می کنم، این ها همه شایعه است برای این که من را در اذهان خانواده والیبال خراب کنند تا رای نیاورم. این طور نیست. من به جرات می گویم و دست روی قرآن می گذارم که من هرگز در زندگی ام هیچ تخلفی نکردم، نه اخلاقی و نه امنیتی. ما ورزشی ها یک روحیه داریم، ما نمی توانیم در روی شما چیزی بگوییم و بعد از پشت به شما خنجر بزنیم. چون من پای مردم کرج هستم، هیچ تبلیغی نکردم و رای ام از نمایندگان مجلس بالاتر بود، همین هم وظیفه من را سنگین تر کرد چون من به حزب و جایی وصل نبودم. به خاطر همین هم کارهای اساسی و بنیادی انجام دادم و خیلی از جا ها با ارگان ها درگیر شدم، چون این را وظیفه خودم می دانستم. من روحیه حمایت از مردم دارم حتی صد سال دیگر هم دارم، حتی اگر باعث حذفم شود هم همین روحیه را دارم. الان هم برای والیبال روحیه حمایت گری دارم،این حق جامعه والیبال است. من یک روز در مجمع والیبال گفتم، باید مطالبه شود. باید بگویند ما به شما و برنامه شما رای دادیم، ما مطالبه داریم، نمی توانی؟ کارت زرد و طرح سوال و استیضاح. دو سال پیش به من گفتند به والیبال چه نمره ای می دهی گفتم ۶ یا ۷. بعد دوستان ناراحت شدند، خب چرا؟گفتند باید بیشتر می دادید، خب شما گفتید عملکرد ۱۴۰۰، ما چند تا تورنومنت مهم داشتیم، رتبه بندی می کنیم، اول المپیک؛ بعد جهانی، آسیایی، جوانان جهان، جوانان آسیا، نوجوانان جهان و نوجوانان آسیا . ما در المپیک که افتضاح بودیم . لیگ ملت ها هم فدای المپیک کردیم و نمره نیاوردیم. از ۵ تا بازی چند تا را نمره نگرفتیم؟ تازه مهم ترین ها. جوانان جهان نهم شدیم، که من چه قدر هم به بهروز عطایی گفتم تو با این تیم نرو بگذار کسی دیگری برود تو بالای سرشان نیستی. گفت نه می خواهم هفت یا هشت تا از این بازیکنان را به بزرگسالان ببرم که نشد، خب تازه من منصف بودم چون تازه نوجوانان هم سوم جهان شدیم. ۴ سال پیش زمانی آقای داورزنی در وزارت ورزش بود، رهبر آن قدر اشراف دارند که آن زمان که آقای داورزنی معاون وزیر بود گفتند حواستان به والیبال باشد چون می دانستند والیبال دارد افت می کند و طرفدار هم دارد، نگفت شما برگردید. رهبر گفتند جوان ها بیایند.
و شما آمدید.
ما آمدیم، بعد آقای داورزنی برگشت گفت رهبری گفتند به والیبال توجه کنید. مگر گفتند که شما برگردید؟ حتی اگر همین هم بوده، اگر رهبر گفته بودند همان لحظه شما باید به والیبال بر می گشتید نه وقتی جایگاهتان متزلزل شد. آن هم با تخلف. ایشان هیچ مجوز اعلام فعالیت ندارد. ۴۳ سال سابقه کار دارد. ما چهار یا پنج نوع روش داریم که کسانی که سقف سنواتشان پر شده به کار ادامه دهند، یکی دستگاه های امنیتی، استادید علمی ۳۰ سال در حوزه خودشان، نیرو ها مسلح، جانباز بالای پنجاه درصد، اذن رهبری یا این یک سری از معاون وزیر باشند، که آقای داورزنی چندین بار مجوز گرفتند دیگر نمی توانند. کدام قانون گفته می تواند هم چنان حضور داشته باشد؟ ایشان ۴۰ سال سابقه کار دارد و سنواتش پر شده. من آماده هستم مکتوب هم حرف بزنم. من بهنام محمدودی اعتبارم را از والیبال گرفتم، اگر بتوانم جانبازی ورزشی بگیریم هم منطقی است چون زانوی های من ۸۰ درصد باز شده. کف پا و کمر من و برادرم همه نابود شده. همه سرباز ورزش بودیم. من الان دارم این ها را می گویم در شرایطی که می توانستم در همان انتخاباتی که انجام شد یک بیانیه بدهم و بگویم ایشان مجوز ندارد و یک سال بعد خودم حکم می گرفتم. من از زیر سوال رفتن اعتبار والیبال ترسیدم. همه ما باید فدای والیبال شویم. به خودم گفتم، عیبی ندارد اگر همه بگویند فلانی رای کم آورد، من اهل ورزشم و باخت را می فهمم. باخت باعث می شود بروم تکنیکم را درست کنم با قدرت بیشتری برگردم و ببرم. ما به آقای داورزنی هم تبریک گفتیم، اما اگر همان روز یک بیانیه می دادم همه چیز تمام شده بود. ولی من آبروی والیبال را دوست دارم، خودم را فدای والیبال کردم و باز هم می کنم.
عملکرد آقای داورزنی در دوره اول و دوم زمین تا آسمان فرق می کرد، چرا؟
ایشان زحمت کشیدند، ولی چرا یک رئیس جمهور بیش تر از ۸ سال نمی تواند باشد؟ چون هر چیزی که بلد بوده و داشته تمام شده، من در والیبال زیاده خواه هستم. چون می دانم ظرفیت والیبال ما این است که در چهار تیم اول دنیا باشد. اگر در ورزش ما درست کار شود، دلسوزانه و پایه ای کار شود من مطمئنم ما در ۱۰ رشته اول دنیا می شویم. ما ظرفیت داریم، آقای دبیر می گفت ظرفیت کشتی کم شده اما همه کانون های والیبال پر از جمعیت و استعداد است.
ما همیشه می بینیم پارک ها پر از علاقه مندان به والیبال است که دارند با شور و نشاط عجیبی بازی می کنند و انقدر هیجان و تور والیبال است که گل کوچک هم بعضی وقت ها جای خود را به والیبال داده، مثلا پارک لاله و حتی سر کوچه ها. این پروسه از دهه هفتاد آغاز شد و با ولاسکو اوج گرفت، اوضاع مربیان هم خوب است و مشخص است که خانواده ها دوست دارند. اول این که می دانند آتیه دارد، دوم سلامتی و سوم این که کلاس والیبال بالاست.
سلامت، آینده، اقتصاد و همه این ها باعث می شود که والیبال پرمخاطب باشد. خانواده با این ورزش فرزندش را از بزهکاری دور می کند و خرد جمعی را با این ورزش گروهی در او تقویت می کند. این ها برای تیم ملی ظرفیت است. همه افراد این خانواده هم دست دارند و به اسم کسی هم نیست . همه و همه از قدیم نقش داشتند. آقای حیدری، دادرس، یزدانی خرم و همه. بخش زیادی هم خدمت باشگاه پیکان بود که افتخارت زیادی کسب کرد. آمدن پارک به ایران خدمت بزرگی بود. من در ایتالیا بودم صحبت کردیم آقای پارک آمدند. پله پله بالا رفتیم. پارک سیستم آنالیز را وارد ایران کرد. نقطه عطف والیبال ما از ۲۰۰۷ به بعد که در دوران آقای یزدانی خرم بود، که رفتن به لیگ ملت ها بود. اگر نمی رفتیم هیچ چیزی نمی شد. ما وقتی وارد لیگ ملت ها شدیم، بازیکنان با بازیکنان تیم های دیگر عکس می انداختند اصلا برای بازی با آن ها می ترسیدند. جلوی کوبا هم می ترسیدیم. چون ندیده بودند. ۲۰ تا بازی و ۳۰ تا بازی انجام شد و رفت و آمد انجام شد تا تبادل صورت گرفت، تغذیه آمد، آنالیز آمد، ترس ریخته شد و همه چیز تغیر کرد. ما وحشتناک می ترسیدیم.
شما در لیگ ایتالیا که بودید سرویس پرشی می زدید، اصلا هنوز در ایران این انجام نمی شد و هیچ کس پرشی سرویس نمی زد.
من رفتم ایتالیا، از من دوبار تست گرفتند. قدرت عضلانی من مثل یک وزنه بردار بود، انعطاف مثل یک ژیمناستیک کار، شرایط استثنایی داشتم، رفتم گفتند چه طور ممکن است؟ تیم ملی شما کجاست؟ گفتم در لیگ ملت ها نیستیم که دیده شویم. سعید رضایی آمد، احمد مساجدی آمد، بعد پارک را صحبت کردیم و آوردیم. آقای پارک با هندزفری حرف می زد، یک مربی ایرانی که اسمش را هم نمی آورم می گفتد، این خودش بلد نیست دارند از بیرون با هندزفری بهش می گویند. در این حد هنوز در ایران آنالیز وجود نداشت. اصلا نمی دانستند.
من سر بهروز عطایی هم تاکید داشتم که مربی باید ایرانی باشد، ما مشاوره می دهیم و دخالت نمی کنیم. من بازیکن در زمین وقتی راه می رود می فهمم که آسیب دیده است و آسیب از کجاست. این ها دلایل محکمی است که اگر من در والیبال باشم زودتر نتیجه می گیرم، من الان یک کتاب دارم برای ۲۰۲۴ تا ۲۰۲۸ می نویستم و چشم انداز من این است که ما ۲۰۲۸ روی سکو باشیم. آقای داورزنی نوشته بودند که المپیک ۲۰۱۶ روی سکو می رویم ، خب نشد، شما حرف های می زنی، ۴ سال وقت می دهند نمی توانی، دوباره وقتی می دهند نمی توانید، خب پس نمی توانی. باید عوض شوی، ایده و رویکرد باید عوض شود. حالا می گویند این ها زیراب زنی اسست، چه زیراب زدنی است؟، خب باید درست شود. من بهنام محمودی الان اگر تیم ملی بازی کنم در حق کشورم ظلم کردم، پس شما هم اگر سر وقت نروید ظلم کردید.
فکر می کنم بهروز عطایی بین گزینه های ایرانی بهترین گزینه برای سرمربی گری تیم ملی بود، نظر شما چیست؟
من در انتخابات هم گفتم، بهروز چون مراحل مربی گری را درست طی کرده است، مناسب است و باید بدانیم که ظرفیت است. بهروز عطایی از گزینه های اصلی من بود. به همه آدم ها باید کمک شود، نقطه ضعف ها را گفت و نقطه قوت ها را هم گفت. وقتی مربی ایرانی داریم دلار و عرض از ایران خارج نمی کنیم و این بسیار مثبت است. نکته این است که ما باید یک کمیته فنی هم تشکیل بدهیم و عملکرد مربی را بررسی کنیم. ما باید بیشتر کمک کنیم تا نتیجه بهتری بگیریم. باید زمان و هزینه بگذاریم. متاسفانه مدیران هیئت ها خیلی نتیجه گرا هستند و این باید اصلاح شود تا در همه بخش ها نتیجه بگیریم.
حواشی خداحافظی بد موقع محمد موسوی همچنان ادامه دارد و آقای داورزنی گفتند اشکالاتی که او به امکانات تیم ملی گرفته همه دروغ است و صرفا مشکلش کاپیتانی بوده، جالب این که گفتند انتقاد میلاد عبادی پور هم صحت ندارد. نظرتان چیست؟
سرمایه های والیبال ما یک سری از بازیکنان بودند مثل، سید، سعید، فرهاد قائمی، فرهاد ظریف، امیر غفور و… هستند که سال ها برای تیم ملی زحمت کشیدند، ما باید روحیات و توانمندی این ها را بشناسیم در جای درست استفاده کنیم. این ضعف ماست. در خانواده والیبال برای همه والیبالی ها جا و کار است. این دیگر هنر رئیس است که که بشناسد و سر جایشان بگذارد و اشتباهی نگذارد. باج دادن و این ها هم نباشد. باج ما والیبال است. برای همه بچه های والیبال جا هست. روش های مختفی است. من خودم سید و سعید و همه این ها برایم مثل شهرام هستند و خودتان می دانید رابطه خوبی با همه بچه ها دارم، تجربیات خودم را در اختیار آن ها قرار می دهم و همه آن ها شناسنامه و ظرفیت والیبال ما هستند. ما باید به آن ها گوش دهیم. همه این مشکلات با گفتگو حل می شود، ما اگر خودمان را بالاتر در نظر بگیریم و بقیه را پایین بد می شود و با سر زمین می خوریم، ما هم جزوی از همین بچه ها هستیم، باید غم خوار باشیم و بزرگی به همین است. بزرگی به قد و پول نیست، بزرگی به منش، مدیریت و راهنمایی و غم خار بودن است. حتی اگر نمی توانی خودت راهنمایی کنی باید کمک بگیری. من به سید هم انتقاد کردم و به خودش هم گفتم تو باید ۱۰ یا ۲۰ روز زودتر خداحافظی می کردی، حتی گفتم اگر آماده نیستی اصلا نرو. گفت دوستت دارم به کشورم خدمت کنم. ایراد که همیشه هست به خود من هم وارد است اما گفتنش جا دارد. من ایراد آقای داروزنی و این که می توانستم از ایشان شکایت کنم را سه سال بعد گفتم. قرار نیست ما بگوییم بهنام محمودی شبیه داورزنی است چون تجربه ایشان بیشتر است. این طور هم نیست که شما بگویید سعید و سید و شهرام شبیه من باشند، چون تجربه من بیشتر است. این تجربه را ما باید در اختیار بچه ها قرار دهیم که من همین کار را هم می کنم. ما جای بچه ها با تجربه آمدیم ما رفتیم جوان تر آمدند، آن ها رفتند جوان تر ها آمدند، ولی خوش استقبال و بد بدرقه نباشیم. اگر ایرادی هم هست بکشیم کنار ببینیم درد و دلشان چیست. ما گوش نمی کنیم واسطه می گذاریم، رئیس فدراسیون بودن مگر چه شغلی است که واسطه می فرستید؟ شما خادم والیبال هستید. خادم خانواده و هماهنگ کننده کار، مسائل اقتصادی و اجتماعی والیبال است.
طبیعتا آقای عطایی شناخت جامع تری از بازیکنان دارند و نسبت به مربی خارجی تسلط بیشتری روی بازیکنان دارند، شاید مثلا آن زمانی که عادل غلامی و سید محمد موسوی زمان کولاکوچ با هم بحث کردند اگر او میانه روی می کرد ما انقدر زود عادل غلامی را از دست نمی دادیم، بهروز عطایی در اتفاقات و حواشی خداحافظی سید هیچ هیزمی به آتش اضافه نکرد و تیم را آرام نگه داشت، موافقید؟
یک جایی هست که شما بذر را باید اصلاح شده و خوب بخرید، بذر ما خوب کاشته شده و حالا وقت رسیدگی و مراقبت است. همه این مربیان و آدم ها از نسل گذشته تا الان در والیبال ایران نقش دارند حالا کسی بیشتر و کسی کمتر، مثلا سعید معروف بیشتر دیده می شود و ماساژور تیم کمتر، ولی همه به یک اندازه نقش دارند. مربیان باید بازیکن را بشناسد. بزرگترین مشکل قانونی که ما در کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش داریم مربوط به همین است که ما با مربی داخلی قرارداد نمی بندیم و به مربی خارجی پول به دلار می دهیم. ما باید قرارداد ببنیدم تا مربی تیم ملی مجبور به مربی گری در لیگ نشود و فقط بازی ها را ببیند. بهروز عطایی چرا در لیگ مربی گری می کند؟ چون حقوقی از تیم ملی دریافت نمی کند. این ایراد و اشکال است. این باید اصلاح شود. ما چرا باید به مربی خارجی این همه پول بدهیم و به مربی ایرانی مثل بهروز عطایی، پیمان اکبری و…هیچ پولی ندهیم. این ها وطنی هستند. اگر ایرادی هست هم اصلاح شود ولی پول را بدهیم. مربیان ایرانی ما باید با خیال راحت بازی هارا ببینند، برای تیم برنامه ریزی کنند، بازیکن ها را ارزیابی کنند و برای تمرینات تیم برنامه بچینند. نه این که در تیم های باشگاهی هم مربی گری کنند هم بقیه مربی ها آن هارا مثل رقیب ببیند هم این که برخی ها فکر کنند مربی پارتی بازی می کند. این قانون باید درست شود تا مربی پولش را بگیرد قرارداد ببنید .
در مورد استعداد یابی قاعدتا باید آموزش و پرورش به لیگ و تیم ملی بازیکن بدهد ولی همیشه این پروسه در ایران برعکس بوده، نظرتان چیست؟
ما توقع داشتیم آقای سجادی این مشکل و این چرخه معیوب استعداد یابی را برطرف کنند. تعامل با آموزش و پرورش، وزارت علوم و سپاه و نیروهای مسلح باید صورت بگیرد و تفاهم نامه ها امضا شود، خدمات بدهیم و خدمت بگیریم، وظیفه فدراسیون اصلا استعداد یابی نیست. وظیفه هیئت استان استعداد یابی است، باید مربی بدهند، سمینار و آموزش داشته باشند و با تعامل و پرورش نیرو در آموزش پرورزش استعداد ها معرفی شوند. من نمی دانم چرا این مسئله هنور حل نشده است؟ این اتفاق اگر درست شود بسیار برای ورزش کشور مبارک است. یکی از دلایل هم از نظر من نبود مدیران تخصصی است، دیگری هم این که کار پایه ای دیر بازده است، مدیران از ترس صندلی هایشان به سمتش نمی روند و سراغ کار های زود بازده می روند. من فکر می کنم که این اتفاق باید بی افتد. ما بر اساس اقلیم و جامعه شناسی جوانان و نوجوانان بسیار با استعدادی داریم.
والیبال را در رده پایه چه طور می بیند؟
من باز هم می گویم، من آدم زیاده خواهی ام، من به قهرمانی آسیا راضی نمی شوم. من دوست دارم ما در جهان در چهار تا تیم باشیم، با توجه به این ظرفیت ها و پتانسیلی که داریم. این نیازمند به یک کار جهادی است. ژاپن یک سال دو سال می تواند خوب باشد. به خاطر قد کوتاه زود از دست می روند و بدن هایش به شدت فرسوده می شوند چون ناچار به پرش زیاد هستند، چین و کره هم ضعیف هستند و سرمایه گذاری روی والیبالشان نمی شود. ژاپنی ها شرایط ما را ندارند و بالاخره یک جا کم می آوردند و نمی توانند خیلی دوام بیاورند. برای والیبال ما بد است که به مصر یا هلند ببازد. چون آن ها استعداد و ظرفیت خوبی ندارند. ما در ایران باید کار را درست کنیم. لهستان مثلا ماشین بازیکن سازی است. آینده والیبال ما روشن است. این اصطلاحات که مثلا به آقای یزدانی خرم پدر والیبال می گفتند و به آقای داورزنی معمار، ما از این دوران گذشتیم، ما باید به سمت کار مهندسی و دکتری والیبال حرکت کنیم. اسم معمار رویش هست، کسی که در سطح تجربه چیزی را پایه گذاری می کند، پس ما از این دوران فاصله گرفتیم و حالا باید در سطح اصولی جوان پر انرژی یا دکتر والیبال را در راس داشته باشیم.
مسابقات انتخابی المپیک را چه طور می بینید؟ با توجه به استرسی که هواداران برای عدم صعود دارند.
انتخابی المپیک خیلی سخت شده است. تیم های خیلی خوبی هست، شانس آوردیم که روسیه نیست. ژاپن هم در گروه ما هست و میزبان هم هست و اوج آمادگی را دارد. ما اگر در اوج آمادگی خودمان باشیم قطعا صعود می کنیم. ما اصلا الان و در این دوره نباید دغدغه صعود به المپیک را داشته باشیم. سطح تیم های ما آن قدر بالاست که اصلا نباید استرسش را داشته باشیم. البته که یک سری اتفاقات گاهی در ورزش می افتد همین ها هم قشنگ است، مثلا چه کسی فکر می کرد ایتالیا آن قدر راحت لهستان را در فینال قهرمانی جهان که میزبان هم بود شکست دهد؟ آن قدر پخته بازی کردند و در طی سال ها تجربه کسب کردند که راحت قهرمان شدند. این تیم است. والیبال ما هم باید به همین سمت و سو حرکت کند، نه این که فلان بازیکن بگوید من مصدومم با ویلچر بیاید بعد شب در رستوران غذا بخورد و راه برود. برای همه خانواده والیبال کار هست و زیاد هم هست، ولی به صورت فرمالیته نه. من به خرد جمعی اعتقاد دارم. من در هیئت رئیسه دیدم که تصمیماتی در بیرون گرفته می شود و در داخل فقط گفته می شود و ما باید فقط تایید کنیم. ما هم دیدیم به شعور ما برخورد و رفتیم گفتیم خودتان در فلان برج تصمیمات را بگیرید فقط بیایید بگویید و از آن هیئت رئیسه خارج شدیم. در مجمع والیبال ما هیچکس در مورد بودجه، پول و مسائل تیم نظر نمی دهد و سوال نمی پرسد. چرا؟ در بعضی مواقع هم هیئت های استان های ما هیچ کاری انجام نمی دهند. این ها را رئیس فدراسیون باید بزارد کنار ولی بخاطر داشتن رای آن ها در انتخابات این کار را نمی کند.
وضعیت شهرداری ارومیه اصلا خوب نیست، مدیران هیچ تلاشی برای این تیم نمی کنند و آدم دلش برای طرفداران می سوزد، خیلی از بازیکنان خوب این تیم می گویند مدیران کاری می کنند که بازیکن فراری شود در تیم نماند، با توجه به این همه سرمایه در ارومیه چرا وضعیت این طور شده؟
من ارومیه بازی کردم و همه آن ها همشهری من هستند. مهد والیبال هستند. والیبال اگر بدن باشد، دست و پا اگر آسیب ببنید می توانی یک کاری بکنی و با تمرین درست کنی، ولی وقتی مغز و قلب آسیب می بیند هیچ کاری نمی توانی بکنی. مغز فلج می کند و قلب می کشد. مغز والیبال ما ارومیه است و قلبش گنبد. ما باید همیشه این هارا داشته باشیم. رئیس فدراسیون باید ظرفیت بیشتری برای آن ها قائل شود که قلب و مغزش از کار نیوفتد. الان اگر ماشین بازیکن سازی گنبد و ارومیه از کار بیوفتد والیبال ما فلج می شود. پس لازم است پیشاپیش با هماهنگی با مجلس و جلسات متعدد آن را سالم نگه داریم. با پشت میز نشستن و دستور دادن درست نمی شود. شهر هایی مثل کرمان، مس، اهواز را هم باید ساپورت کنیم تا این حرکت بیشتر شود، هر چه قدر تنور داغ تر باشد، هر چه قدر لیگ طولانی تر باشد، به نفع والیبال ماست، اسپانسر ها بیش تر می شوند و خانواده ها علاقه مند تر، نتایج تیم ملی هم بهتر می شود. این لیگی که الان داریم خوب نیست، تعطیلی ایام نوروز لیگ چیست؟ این کجای کار حرفه ای است؟ عید را فقط بازیکنان ملی تمرین می کنند. این طوری نمی شود و باید همه بازیکنان کشور مشغول باشند. اردوی تیم ملی شروع می شود و لیگ تعطیلی می شود و بازیکنان از دست می روند. بازیکنان در زمان تعطیلات مصدوم می شوند، چاق می شوند و هزار مشکل پیش می آید.
وقتی کسی کاپیتان تیم ملی می شود همیشه انگشت ها به سمت اوست و انتقادهای بیشتری به او می شود، میلاد عبادی پور هم از این قائده مستثنی نیست، او را در قامت کاپیتان چه طور دیدید؟
همیشه در هر مسئله که در خانواده و جامعه پیش می آید یکی سری مخالف و یک سری موافق وجود دارد. اصلا اگر همه موافق باشند یعنی کار اشتباه هست. به من می گویند، به سعید معروف هم می گفتند. همه آدم ها بدون نقص نیستند. وقتی شما مسئولیتی می گیرید باید به احترام خانواده نقطه ضعف ها را به حداقل برسانی، من همیشه گفتم که میلاد ما جزو چهار پنج بازیکن برتر تاریخ ایران است. بسیار هم پسر خوب و با اخلاقی است، وقتی جای سعید معروف می آید توقعات خیلی بالا است. میلاد در این سال بهترین بازی های خودش را انجام داد، با اینکه تحت فشار بود، من درک می کنم چه فشاری روی او بود و از پسش بر آمد. شناخت مربی ایرانی از او و این که بهروز عطلایی به خوبی او را می شناسد هم بی تاثیر نبود. خوشبختانه این نسل دارند خوب پیش می روند. ما می توانستیم بازیکنان بیش تری هم پرورش دهیم. ما از خیلی وقت قبل گفتیم در بعضی مسابقات به جای تیم اصلی بازیکنان دیگر را ببرید و نبردند و بعد ناگهان تیم اصلی را عوض کردند، خب افت کردن در این حالت طبیعی است. باز هم انقدر ظرفیت والیبال ما بالا هست که بچه ها رفته رفته بهتر شدند.
میثم صالحی مصدومیت عجیبی در لهستان داشت و تیم ملی را هم به خاطر عدم آمادگی از دست داد، خیلی ها نگران سرمایه ای مثل او هستند. البته الان در لیگ و تیم شهداب یزد برگشت خوبی داشته است.
ما نباید شرایط را جوری بکنیم که نگران بشویم، بازیکن بسیار محترم است و من هم نگرانم، ولی چرا کاری بکنیم که با مصدومیت یک بازیکن نگران شویم؟ چرا باید مثل میثم صالحی فقط یکی داشته باشیم؟ باید ۵ تا داشته باشیم. البته که اسفندیار عالی بازی کرد.
اسفندیار هیجانی تر بازی می کند
اگر یک مربی خارجی بود شاید به خاطر همین و میمیک صورتش او را بیرون می گذاشت. ولی بهروز چون از نوجوانی می شناسد این اتفاق نیوفتاد. کسی که در خانواده باشد تفاوت های هر یک از اعضا را درک می کند و با توجه به ظرفیت هر نفر پیش می رود. من معتقدم که ما زیاد می توانیم از این بازیکن ها پرورش دهیم. مصدومیت جزوی از ورزش هست، من خودم تجربه کردم در ۳۲ سالگی با مصدومیت والیبال را کنار گذاشتم. اگر زمان من بازیکن زیاد بود، به من استراحت می دادند و من می توانستم با یک ریکاوری خوب برگردم، ولی چون نداشتیم همه چیز فرسایشی بود. امیر غفور و شهرام هم همین شرایط را داشتند. ماشین هم خراب می شود، انسان که ماشین نیست. خوبی ولاسکو شناخت و مدیریت او بود.
یک نفر مثل آقای شهرام محمودی را ما الان اصلا نداریم، خب چرا از بازیکنان قدیمی برای انتقال تجربه استفاده نمی کنیم؟
من عرض کردم، ما هشت یا نه بازیکن داشتیم، در نسل ما پیمان اکبری، رضایی، افشار دوست و … بودند و بعد از ما بعدی ها آمدند، تعداد سال هایی که بازیکنان بازی کردند خودش یک دوره مربی گری است. پس ما باید به این بازیکنان نزدیک شویم و حفظشان کنیم.
والیبال بانوان ما تنها رشته ورزشی در ایران است که کمپ مخصوص خودش را داد، خانم کمپدلی هم آمدند اما گره بخش بانوان والیبال ما باز نشد، چرا؟
من یک تجربه ای با خانم ها داشتم، این بانوان بسیار زحمت کش هستند. ما یک بحثی در والیبال بانوان داریم و آن هم بازنگری آموزش پایه است. والیبال خانم ها الان باید با آقایان در دهه هفتاد مقایسه شود که ما به پاکستان می باختیم. ما باید تجربیات را جمع کنیم و یک برنامه خوب برای بانوان بچینیم. چه در لیگ، چه تیم ملی و … یک برنامه خوب تیم ملی را نجات می دهد.
بیشتر بخوانید:
۲۵۱۲۵۴
دیدگاه ها برای این نوشته بسته شده است.