داستان تکراریِ تقدُمِ خلقتِ مرغ و تخممرغ، شباهت عجیبی به مثلثِ تصادفات (جاده، خودرو و انسان) دارد؛ به گونهای که مسئولانِ هر ضلع، نقص دیگر اضلاع را عامل تلفات در تصادفات جادهای ایران میدانند؛ پلیس، نبود “خودرو استاندارد” را یکی از عوامل تاثیرگذار در افزایش تلفات جادهای عنوان میکند؛ خودروسازان، پای “جاده” را به میان میکشند و برخی نیز “عوامل انسانی” را دارای سهم زیادی در بروز این حوادث میدانند.
میدانیم که سالانه با ایمنسازی، آرامسازی، آشکارسازی و یا عملیات عمرانی برخی از نقاط حادثهخیز جادهای رفع میشوند، اما کماکان جادههای ما استاندارد نیستند؛ در هنگام بروز تصادف، خودرو باید از جان ما محافظت کند، اما نمیکند و رانندگانِ خسته و خوابآلود هم ۶۰ درصد از سهم بروز تصادفات را به خود اختصاص میدهند.
حوادث رانندگی در نوروز سال قبل، جان ۲۲ نفر از ایلامیها را گرفت؛ اما در ایام نوروز امسال با تشدید نظارتها و پای کار آمدن مدیران و رسانهها، میانگین سرعت خودروها ۸ کیلومتر کاهش و هشیاری رانندهها افزایش یافت؛ به گونهای که با وجود افزایش ۱۹ درصدی تردد در جادههای استان، تعداد کشتههای تصادفات به ۷ نفر رسید.
حوادث جادهای در طول سال ۱۴۰۱ جان ۱۶۵ نفر از ایلامیها را گرفت و خیلیها را قطع عضو، قطعنخاع و ویلچرنشین کرد؛ در پسِ هر کدام از این فراقها، قیامتی از شیون بازماندگان برپا و بغضها در گلوی داغداران شکسته شد.
به راستی! آیا فقط باید پای پلیس در میان باشد تا چند کیلومتر از سرعتمان را کم کنیم؟ برای رعایت قانون و سالم رسیدن به مقصد، وضعیت جادهها حتماً باید “پادگانی” باشد؟
روزانه چند نفر باید با فجیعترین حالت ممکن، در جادهها بمیرند؟ چند فرزند یتیم شوند؟ چند مادر داغِ فراقِ ابدی جگرگوشهی خود را بر دل بنشانند؟ چند هزار نفر قطع عضو و زمینگیر شوند؟ تا برای پایان دادن به این جنگ فرضی، ندای “آتشبس” را در جادههای وطن سر دهیم