مظاهر گودرزی: سالانه سه هزار نفر در لیست انتظار پیوند عضو فوت میکنند، این درحالیست که هر سال حدود ۷ هزار عضو قابل پیوند به خاک سپرده میشود، یعنی از سه هزار فرد مرگ مغزی شده که قابلیت اهدای عضو دارند فقط خانواده یکسوم از آنها به اهدای عضو رضایت میدهند. اگرچه همین تعداد توانسته ایران را جزو کشورهای دارای رتبه در فرآیند اهدای عضو قرار دهد، اما به نظر میرسد برای اینکه دیگر کسی در لیست انتظار دریافت عضو باقی نماند باید اقدامات بیشتری انجام داد؛ دکتر امید قبادی، نایب رییس انجمن اهدای عضو ایرانیان معتقد است عدم پذیرش مرگ مغزی بهعنوان مرگ سبب شده بخش زیادی از خانوادهها برای اهدای عضو رضایت ندهند.
او با حضور در کافه خبر خبرگزاری روزگار پرس ضمن تشریح آخرین وضعیت اهدای عضو در ایران به پرسشهایی درباره مشکلات تامین دارو، انتقال هوایی عضو قابل پیوند و چرایی اجباری نشدن پیوند عضو در ایران پاسخ داد.
متن کامل گفتوگو در ادامه آمده است.
آقای دکتر اولین پیوند عضو در ایران در چه سالی انجام شد؟
۳۱ اردیبهشت سال ۱۳۶۸ دکتر ایرج فاضل، اولین فتوای مجاز بودن پیوند عضو از افراد مرگ مغزی را از امام خمینی (ره) گرفت. فتوای بعدی در این باره در سال ۱۳۷۰ توسط مقام معظم رهبری صادر شد، اما متاسفانه حدود ۱۱ سال طول کشید تا در سال ۱۳۷۹ قانون مجلس در اینباره مصوب شد، دو سال هم طول کشید تا آییننامه هیأت دولت نوشته شود. به عبارتی عملاً از خرداد ۱۳۸۱ بهطور شرعی و قانونی ساختار اهدای عضو در کشور دایر شد.
قبل از آن شرایط به چه صورت بود؟
قبل از سال ۱۳۶۸ بیمارانی که نیازمند پیوند عضو بودند با صرف هزینه حدود ۴۰ هزار پوند به انگلیس میرفتند تا پیوند شوند، نود درصد مردم هم چنین پولی را نداشتند، از طرفی ایران هم درگیر جنگ بود و نمیتوانست به بیماران کمک کند بنابراین بخش زیادی از بیماران نیازمند پیوند عضو فوت میشدند، برای همین فتوانی حضرت امام تاریخی است. وضعیت امروز پیوند اعضا دستاورد انقلاب است، البته اولین پیوند کلیه در ایران در سال ۱۳۴۷ انجام شد اما نه از فرد مرگ مغزی شده، تا سال ۱۳۵۷، هشتاد پیوند کلیه از فرد زنده داشتیم.
آمار پیوند عضو در این سالها چگونه است؟
تا امروز ۷۰ هزار ایرانی در کشور پیوند شدند، ۹۵۱۳ نفر تا امروز به اهدای عضو رضایت دادند، ضمن اینکه انجام پیوند عضو در کشور حدود ۲۵۰ هزار میلیارد تومان ذخیره ارزی داشته است. ما حدود ۲۵ هزار بیمار در لیست انتظار دریافت عضو داریم که حدود ۸۵ تا ۹۰ درصد آنها یعنی نزدیک به ۲۰ هزار نفرشان نیازمند دریافت کلیه هستند، برای اینکه دو بیماری دیابت و فشار خون در ایران جزو شایعترین بیماریها هست که در مراحل پیشرفته سبب از بین رفتن کلیه بیماران میشوند. برای بیماران کلیوی درمانی در نظر گرفته میشود به نام دیالیز، هر یک بار دیالیز ۱.۵ میلیون تومان برای دولت هزینه بردار است، ۳۰ هزار نفر در لیست دیالیز هستند و هرکدام از آنها هفتهای ۳ الی ۴ بار باید دیالیز شوند، محاسبه نشان میدهد هزینه زیادی برای دیالیز بیماران انجام میشود، ضمن اینکه این اعداد جدا از هزینهی فرسوده شدن تجهیزات دیالیز است، لذا در پیوند عضو ما بهجای وارد کردن تخت و تجهیزات دیالیز، یک کلیه کوچک را با هزینه کمتر پیوند میزنیم، هزینه ۵ ساله پیوند کلیه یکهفتم هزینه ۵ ساله انجام دیالیز است.
در مقایسه با جهان ایران چه جایگاهی در پیوند عضو دارد؟
پیوند کبد در شیراز با سالی ۷۰۰ مورد پیوند، رتبه یک جهان را دارد، اهدای عضو ایران در کل کشورهای آسیایی رتبه اول را دارد، سالی دو الی سه هزار پیوند کلیه در ایران انجام میشود، بسیاری از کشورهای دنیا زیر بار پیونده روده به خاطر عوارضی که دارد نمیروند، طوریکه در کل اتحادیه اروپا ۶ مرکز و در کل ایالات متحده ۱۲ مرکز پیوند روده وجود دارد، اما ما در ایران با ۸۰ میلیون جمعیت در شیراز پیوند روده انجام میدهیم که برای حدود ۸۶ نفر تا امروز پیوند روده انجام شده است و ۹۰ درصد آنها زندگی خوبی دارند. بنابراین پیوند تمام اعضای حیاتی در ایران انجام میشود.
چه مشکلاتی بر سر راه پیوند عضو در کشور وجود دارد؟
ببینید، ۲۵ هزار بیمار نیازمند پیوند در لیست انتظار داریم و روزانه ۷ الی ۱۰ نفر از آنها، به عبارتی سالی سه هزار نفر در لیست انتظار فوت میکنند، این درحالیست که رضایت به اهدای عضو از ۵ درصد در سال ۱۳۸۴ امروز به حدود ۷۰ درصد رسیده است و این نشان دهنده افزایش آگاهی و نگرش مردم است، ضمن اینکه ما مشکلات مالی و حمایتی از طرف مسئولین نداریم، بنابراین چرا همچنان هر دو تا سه ساعت یک بیمار در لیست انتظار دریافت عضو فوت میکند؟ جواب این است که مردم خوب کشور ما هنوز مرگ مغزی را مساوی با مرگ نمیدانند.
تفاوت مرگ مغزی با مرگ چیست؟
ما در پزشکی دو نوع مرگ داریم، یکی مرگ قلبی که مردم خوب ما آن را به عنوان مرگ قطعی میشناسند، هرکسی که فوت میکند مربوط به مرگ قلبی است، ۹۹ درصد مرگهای جامعه مرگ قلبی است، در مقابل یک درصد مرگها مربوط به مرگ مغزی میشود. مهمترین علت مرگ مغزی ضربه به سر ناشی از تصادفات جادهای است، وقتی ضربه شدید به سر کسی وارد شود مغز ورم میکند و سبب بسته شدن عروق داخل مغز میشود، در چنین وضعیتی خون از قلب به مغز نمیرسد، خون وقتی از قلب به هر عضوی نرسد آن عضو به دلیل نرسیدن اکسیژن از بین میرود، لذا در مرگ مغزی، مغز یک انسان در اثر نرسیدن اکسیژن بهطور کامل منهدم میشود، اما قبل از اینکه این اتفاق بیفتد پزشکان یک لوله از یک دستگاه اکسیژن رسان مصنوعی از طریق دهان وارد ریه فرد میکنند، و با هر یک پاف این دستگاه قفسه سینه فرد بالا و پایین میرود، اکسیژنی که این دستگاه به بدن میرساند در نهایت به یک گره کوچک در قلب فرد مرگ مغزی شده میرسد، علت حیات موقت فرد مرگ مغزی شده خون رسانی مصنوعی به دو کلیه، دو ریه، قلب، کبد، روده کوچک و لوزالمعده است، چنین اقدامی به ما فرصت میدهد اگر خانواده فرد رضایت دادند با اهدای عضو جان یک تا هشت نفر را نجات بدهیم.
تا چند روز اعضای قابل اهدا با اکسیژن رسانی مصنوعی سالم باقی میمانند؟
یک الی چهارده روز، اما یادمان باشد نمیشود تا روز چهاردهم صبر کرد، چراکه اعضا ساعت به ساعت از بین میروند، یعنی دو ریه فقط تا ۲۴ ساعت قابلیت اهدا دارند، برای اهدای قلب ۴۸ تا ۷۲ ساعت فرصت باقیست، لذا ما مجبور هستیم به مادری که تا دیشب میتوانسته عزیزش را به آغوش بگیرد و صبح با بهترین آرزوها او را بدرقه کند، و حالا قفسه سینهاش با دستگاه اکسیژن رسان مصنوعی تکان میخورد و قلباش ضربان دارد بگوییم او فوت شده است.
اولین عکسالعمل خانوادهها در این موقعیت چیست؟
گمان میکنند عزیزشان فوت نشده است، چراکه دارد نفس میکشد و قلباش ضربان دارد.
در چنین شرایطی درخواست اهدای عضو از خانوادهها کار دشواری است، اینطور نیست؟
بله، برای همین کشورهایی در اهدای عضو و پیوند اعضا توانستهاند رتبه یک بگیرند که توانستهاند مفهوم مرگ مغزی مساوی با مرگ قطعی را در جامعه نهادینه کنند. الان باید همه دست به دست هم بدهیم و این نگرش را نهادینه کنیم، علت اینکه خانوادهها در ایران به اهدا رضایت نمیدهند این است که مرگ مغزی را مرگ نمیدانند.
راه حل نهادینه شدن این باور چیست؟
ما نیاز به هم افزایی میان نظام سلامت، سازمانهای فرهنگ ساز، اصحاب رسانه و نامآوران کشور داریم، این مشکل حاکمیتی نظام سلامت است، هرکسی باید در این وضعیت سهم خودش را بدهد. اهدای عضو در همه دنیا مانند یک سه پایه است، یک پایه آن علم است که ۲۰ درصد در نجات جان بیمار نقش دارد، پایه دیگر آن ساختار است که ۳۰ درصد موثر است مانند بیمارستان، اما پایه سوم و مهم آن فرهنگ است که ۵۰ درصد در اهدا و نجات بیماران نقش دارد. تنها شاخه نظام سلامت در دنیا که این مقدار علمی و اجتماعی است اهدای عضو است، در نتیجه نقش سازمانهای فرهنگساز نسبت به منِ پزشک پررنگتر است. اگر این تغییر نگرش ایجاد شود بیماران ما در لیست انتظار فوت نمیکنند.
دریافت کارتهای اهدای عضو کمکی به این تغییر نگرش میکند؟
ببینید، در ایران شرط کافی برای اهدای عضو رضایت والدین است نه دریافت کارت اهدای عضو، ممکن است برای کسی سوال پیش بیاید چرا سالانه این همه هزینه برای کارتهای اهدای عضو انجام میشود، پاسخ این است، در دنیا بیست دلیل برای عدم رضایت خانوادهها وجود دارد، علت اول در تمام دنیا عدم پذیرش مرگ مغزی به عنوان مرگ است، اما بعد از اینکه خانوادهها مرگ را میپذیرند، علت اصلی که رضایت نمیدهند میگویند ما نمیدانیم اگر عزیزمان در قید حیات بود نظر خودش چه بود. اما وقتی کارت اهدای عضو به خانوادهها نشان داده میشود نزدیک به ۹۴ الی ۹۵ درصد خانوادهها و مادرها رضایت میدهند، اما اگر کارت نباشد ۴۵ درصد خانوادهها رضایت میدهند، بنابراین کارت اهدای عضو تاثیر زیادی دارد.
شما گفتید خانوادهها مرگ مغزی را به عنوان مرگ قطعی قبول ندارند و همین مسئله سبب مرگ سالانه ۳ هزار نفر در لیست دریافت عضو میشود، چرا مانند برخی کشورها دریافت عضو از فرد مرگ مغزی شده اجباری نمیشود؟
قانون در برخی کشورها اینطور است کسیکه فرد مرگ مغزی میشود اعضای بدنش باید اهدا شود، گروهی دیگر میگویند کسیکه کارت اهدای عضو دارد باید اعضای بدنش اهدا شود و نیازی به رضایت خانواده نیست، یکسری از کشورها هم هستند که میگویند برای اهدای عضو رضایت خانواده حتما نیاز است. اما باید به شما آماری بدهم، ۷۹ کشور از ۲۲۰ کشور دنیا اهدای عضو دارند، از این ۷۹ کشور قانون مجلس در ۵۲ درصد از آنها این است که رضایت برای اهدای عضو نیاز نیست و قانون ۴۸ درصد از کشورها این است که باید از خانوادهها رضایت گرفت، اما جالب است بدانید میان آن ۵۲ درصد، فقط ۱۲ درصد آنها از این قانون تبعیت میکنند، مثلاً قانون در انگلیس و اسپانیا این است که رضایت نیاز نیست اما همچنان از خانوادهها رضایت میگیرند. آمارها نشان میدهد از میان آن ۱۲ درصد که قانون رضایت نگرفتن از خانوادهها برای اهدای عضو را اجرا میکنند فقط ۴ درصد رضایت دارند، بنابراین عملاً در دنیا ۸۸ درصد کشورها در اهدای عضو بر مبنای رضایت از خانواده عمل میکنند.
چرا؟
برای اینکه مقوله اهدای عضو یک مقوله فرهنگی است، مگر میشود به مادری که بعد از ۳۰ سال فرزندش را بزرگ کرده گفت اهدای عضو فرزندت به شما ارتباطی ندارد. ببینید در قانون عدم رضایت از خانواده، اساساً اعضای فرد اهدا میشود مگر اینکه خود فرد در زمان حیات با اهدای عضو خودش مخالفت کند، انگلیس حدود چهار سال قانون اهدای عضو بدون رضایت از خانواده را اجرا کرد، منطق میگوید باید آمار اهدای عضو بیشتر شود، اما بررسیها نشان داد آمار اهدای عضو در این کشور دو سوم کاهش پیدا کرده است.
بررسی کردند چرا اهدای عضو کاهش پیدا کرده است؟
بله، وقتی خانوادهها و مردم دیده بودند دولت با آنها قهری رفتار میکند، اکثر آنها در زمان حیات رفته بودند برگههای عدم رضایت به اهدای عضو را امضا کرده بودند، چراکه اهدای عضو یک مقوله فرهنگی است، لذا ما در ایران از تمام اعضای درجه یک خانواده درجه یک رضایت میگیریم.
شما گفتید عدم پذیرش مرگ مغزی به عنوان مرگ یکی از عوامل مخالفت با اهدای عضو است و دارید تلاش میکنید این باور را میان خانوادهها و جامعه نهادینه کنید، به نظرتان سیر پذیرش این مسئله در ایران منطقی بوده است؟
ببینید، چون مقوله اهدای عضو معنوی است کسی مخالفت نمیکند، البته باید گفت سال ۶۸ آمار مرگومیر قبل از پیوند اعضا از افراد مرگ مغزی شده بیشتر بود، آن زمان سالانه هفت هشت هزار نفر از لیست انتظار فوت میکردند، اما الان سه هزار نفر فوت میکنند، چراکه آمار اهدای عضو بیشتر شده است، آمار رضایت به اهدای عضو از ۵ درصد به ۷۰ درصد رسیده است. ولیکن میشود این سوال را پرسید با وجود اینکه همه همکاری میکنند چرا هنوز این فرهنگ نهادینه نشده است.
چرا؟
دو دلیل دارد، یکی اینکه تغییر نگرش نیاز به زمان دارد، اگر اسپانیا به این مرحله رسیده حدود ۵۰ سال فرهنگسازی کرده است، دوم اینکه ما برای این مشکل در کشور نیاز به پیوستهای فرهنگی داریم. از طریق صداوسیما، شهرداری، وزارت فرهنگ و ارشاد به دنبال فرهنگ سازس هستیم، اگر این فرهنگسازی هماهنگ باشد قطعاً سرعت نهادینه شدن فرهنگ اهدای عضو هم بیشتر خواهد شد، ولی با این وجود همانطور که گفتم آمار اهدای عضو در ایران بیشتر شده است که چند دلیل دارد، یک تلاش بسیارِ سازمانهای فرهنگی و نام آوران کشور برای نهادینه کردن این فرهنگ ایثار، دوم پیشرفت طب و نظام سلامت، سوم فرهیختگی، نوعدوستی و تمایل به ایثار مردم، نکته مهم این است که گزینه سوم اگر نباشد هیچکدام از اینها اتفاق نمیافتد. با این حال سر ما جلوی کشورهای دیگر بالا است چراکه منحنی اهدای عضو در طول این بیست سال همیشه صعودی بوده است.
الان شاخص اهدای عضو در ایران چقدر است؟
شاخص اهدای عضو یعنی تعداد اهدای عضو در سال بهازای هر یک میلیون نفر؛ این شاخص در سال ۱۳۷۹ در ایران دو دهم بوده، در سال ۱۳۹۸ یعنی قبل از شیوع کرونا به ۱۴.۳ رسید، این رشد در دنیا مثال زدنی بود. در سال ۱۳۹۹ مانند همه کشورهای جهان که اهدای عضو ۱۷ تا ۷۰ درصد به دلیل کرونا کاهش داشت، این شاخص در ایران به ۷.۹ رسید، در سال ۱۴۰۰ رشد خوبی داشتیم و شاخص به ۱۱.۰۲ رسید. الان که سه ماه از سال ۱۴۰۱ میگذرد نسبت به سال ۱۴۰۰ رشد خوبی داشتیم اما فعلاً آمار دقیقی وجود ندارد.
برای کشوری که تا سال ۱۳۶۸ هیچ اهدای عضو نداشته این مقدار رشد بسیار خوب است، اما به نظر میرسد با این رشد به مرحله ثبات رسیده و دیگر نمودار اهدای عضو صعودی نیست، برای اینکه حتی از شاخص ۱۴.۳ هم بالاتر برویم چه اقدامی باید انجام داد؟
ببینید شاخص قبول قبولی که برای کشور ایران تخمین زده شده ۳۰ است، ایدهآل این شاخص برای ایران ۵۰ است، اگر بخواهیم آن شاخص قابل قبول را درنظر بگیریم ما همچنان در یک سوم اول راه هستیم. بنابراین برای طی کردن این مسیر نگرش مرگ مغزی برابر با مرگ باید نهادینه شود، اتفاقی که الان باید بیفتد این است که تیمها و اتاق فکرهایی باید دور هم جمع شوند، ترکیبی از متخصصین اهدای عضو جامعهشناسان، روانشناسان و متخصصین رسانه، این گروه یک نقشه راهبردی ۵ ساله طراحی کنند و بگویند اگر بخواهیم این نگرش در جامعه نهادینه شود چه باید کرد. نکته دوم اینکه، سن رایج مرگ مغزی در ایران ۲۰ تا ۴۰ سال است، افرادی که مرگ مغزی میشوند عموماً از نظر اقتصادی در وضعیت پایین قرار دارند، اما از نظر مذهبی، باورهای سنتی و نوع دوستی در سطح بسیار بالایی قرار دارند. در همه جای دنیا افراد مرگ مغزی شده در همین قشر هستند، در کشور ما هم همینطور است، لذا برای افزایش اهدای عضو باید تلاش کرد مردم مزایای اهدای عضو را برای خودشان و عزیزشان بدانند. یک مادر اگر بداند تصمیم به اهدای عضو، بهترین تصمیم برای خانواده و فرزندش است حتما از اهدای عضو حمایت میکند، حالا در کشور ما که مذهبی است اگر مشخص شود اهدای عضو ثواب و باقیات الصالحات محسوب میشود به افزایش اهدا کمک میکند. در ایران همه گیرندههای عضو میگویند هر وقت پای نماز مینشینیم اهدا کننده را دعا میکنیم با وجود اینکه نمیدانیم او چه کسی است.
یک نکته مهم وجود دارد، احتمال اینکه افراد به اهدای عضو نیاز پیدا کنند تا اینکه مرگ مغزی شوند ۵.۹ برابر بیشتر است، هر فردی ممکن است همین فردا نیازمند عضو شوند، اما یک ششم احتمال دارد مرگ مغزی شوند، بنابراین اگر آدمها بدانند اهدای عضو یک چرخه نیکی است و ممکن است خودشان به آن نیاز پیدا کنند و اینکه بدانند این اقدام چه تبعات خوبی برای عزیزشان دارد بسیار تاثر دارد. ولیکن همانطورکه قبلاً گفتم مشکل اصلی در تمام کشورها و در ایران این است که مرگ مغزی را مرگ نمیدانند، الان دو سال است که تلاش میکنیم جامعه قبول کند مرگ مغزی همان مرگ است، عامل اصلی مرگ مغزی در ایران تصادفات جادهای است، سالانه ۵ تا ۸ هزار نفر با مرگ مغزی فوت میکنند که از این تعداد ۳ هزار نفر قابلیت اهدا دارند، اما فقط هزار نفر به اهدای عضو میرسند، آن دو هزار نفر دیگر نزدیک به ۷ هزار عضو قابل پیوند را با خود خاکسپاری میکنند، دلیل این وضعیت همان دلایل فرهنگی است که گفتم و باید این تغییر نگرش درباره مرگ مغزی ایجاد شود.
اگر اجازه بدید کمی درباره مشکلات اهدای عضو صحبت کنیم، یکی از نیازهای پیوند عضو انتقال هوایی عضو قابل پیوند است، در این زمینه وضعیت ایران چطور است؟
در اهدای عضو زمان ایسکمی اهمیت دارد، به زمانی که اعضا از بدن فرد مرگ مغزی برداشته میشود، تا وقتیکه در بدن فرد نیازمند پیوند شود زمان ایسکمی گفته میشود، این زمان بسیار کوتاه است، مثلاً برای قلب و ریه چهار تا شش ساعت است، برای کبد، روده لوزالمعده ۱۰ تا ۱۸ ساعت و برای کلیه ۲۴ تا ۳۶ ساعت است، خارج از این زمانها به هیچ وجه نمیشود یک عضو را نگه داشت، اگر دو سه ساعت برای انجام عمل پیوند از این زمان کم کنیم به زمان قابل قبول برای انتقال عضو میرسیم، یعنی قلب و ریهای که زمان ایسکمی آن ۴ تا ۶ ساعت است، برای انتقال فقط ۲ تا ۳ ساعت زمان فرصت هست. اگر اولویتهای وزارت بهداشت بگوید قلب یک بیمار مرگ مغزی مثلاً در آبادان باید به بیمار نیازمند به قلب در مشهد برسد، و ما طبق زمان اسکیمی فقط ۲ تا سه ساعت زمان داریم چاره چیست؟ آیا با انتقال زمین میشود این کار را انجام داد، با ناوگان مسافربری هوایی میشود این کار را انجام داد، پاشخ خیر است؛ برای این انتقال نیازمند جت اختصاصی هستیم.
جت اختصای برای انتقال عضو در ایران وجود دارد؟
انتقال عضو حیاتی با جت در سال ۱۳۹۳ وقتی خانم دکتر نجفیزاده رییس اداره پیوند و بیماریهای خاص بودند بنیانگذاری کردند و این مسئله رشد خوبی داشت، طوریکه امروز بالغ بر ۸۰ انتقال هوایی عضو با جت داشتیم. دراینباره هماهنگی خوبی بین اورژانس هوایی وزارت بهداشت و نهادهای نظامی کشور وجود دارد، و به محض اینکه مورد اورژانسی پیدا میشود با انجام هماهنگیها جت آماده میشود. چالشی که در اینباره وجود دارد این است که اهدای عضو برای انجام این کار حداقل به دو جت اختصاصی نیاز دارد، چراکه ممکن است ما قلب برای اهدا داشته باشیم اما جت برای انتقال عضو وجود نداشته باشد، در طول دو سه سال گذشته این شرایط بهتر شده اما همچنان ممکن است مشکلاتی پیش بیاید. اما گفتنیست قبل از اینکه ما این ساختار را داشته باشیم ۷۵ درصد قلبهای قابل اهدا به دلیل نبود سازوکار نقل و انتقال از بین میرفت و الان این موارد کمتر شده است.
گرفتاریهای اخیر اقتصادی در کشور چطور، این گرفتاریها برای اهدای عضو در کشور مشکلات ایجاد کرده است؟
ما دو مقوله اهدا و پیوند عضو داریم، در خصوص اهدای عضو خیلی با مشکلات اقتصادی مواجهه نداشتیم، برای فرآیند پیوند هم چندان با مشکلات زیادی مواجه نشدیم، اما آنچه که حدود یک سال و نیم خیلی اذیت کرد تامین دارو بود، به دلیل تحریمها تامین داروهای بعد از پیوند خیلی سخت شد. کودکی که بعد از پیوند باید هفتهای یک شربت استفاده میکرد، این شربت را سه تا چهار ماه استفاده میکرد.
چطور این داروها را تهیه میکردید؟
باورتان نمیشود با مصیبت زیاد، به دوستانمان میگفتیم برای برگشتن به ایران با خودشان دارو بیاورند. اما الان شرکتهای دارویی خودمان توانستهاند حدود ۸۵ درصد داروهای پیوندی را داخل تولید کنند.
کیفیت داروهای داخلی خوب هست؟
خیلی بهتر از این است که یک شربتی را فقط یک یا دو ماه استفاده کند، روز به روز هم دارد کیفیت داروها بهتر میشود، امیدوارم به جایی برسیم که تا ۱۰ سال آینده نیاز به واردات داروهای پیوند نداشته باشیم.
با کمبود داروهای تولید داخل هم مواجه شدید؟
باید به سه دوره تقسیم کرد، قبل از تحریم، دو سال بعد از تحریم و الان. قبل از تحریم ما مشکلی بهنام تامین دارو نداشتیم، بعد از تحریمها ناگهان آسیب شدید خوردیم، کسانیکه میخواهند بدانند تحریم چه اثری روی نظام سلامت گذاشته باید سراغ ما بیایند.
موردی داشتید که به دلیل نرسیدن دارو عضو پیوندی اصطلاحاً پس بزند؟
بسیار زیاد، در این مرحله فاجعه شده بود. اما مرحله بعد در دوران کرونا بود، ما به فردی که عضوی دریافت میکند دارو میدهیم تا عضو پیوندی پس نزند، اما این داروها به دلیل تاثیر روی سیستم ایمنی احتمال ابتلا به هر ویروسی را چندین برابر میکند، این وضعیت در دوران کرونا خیلی سخت شد، طوریکه احتمال ابتلا به کرونا و مرگ بیمار پیوندی زیاد میشد، در نتیجه سیاستها در دوران کرونا این شد که کسی را پیوند کنیم که بین مرگ و کرونا قرار گرفته است، طوریکه بدانیم اگر فرد پیوند نکند قطعاً فوت میکند اما احتمال اینکه به کرونا مبتلا شود ۵۰ درصد است، به همین دلیل در دوران کرونا تعداد پیوند اعضا به شدت پایین آمد و در این مرجله زجر دارو نداشتن کمتر به چشم آمد، ولی امسال باید وضعیت دارو رصد شود، چراکه کرونا تقریباً کاهش پیدا کرده اما ما همچنان در تحریم هستیم، در این بازه تعداد پیوندها هم بیشتر شده است، حالا باید دید در ادامه آیا با زحمتی که شرکتهای دارویی دارند میتوانند داروی مورد نیاز بیماران پیوندی را پوشش بدهند یا به مشکل دارویی برخواهیم خورد، از ابتدای سال ۱۴۰۱ این وضعیت باید رصد شود.
شما گفتید پیوند عضو در ایران رایگان است، هزینههای بعد از پیوند از قبیل دارو چطور؟
ببییند سیاستها اینطور است که بیماران باید داروهای تایید شده در ایران را مصرف کنند که تخت پوشش هم هستند، اما بیماری میخواهد نوع خارجی را مصرف کند، اینجا دیگر خواست بیمار است.
ترجیح مصرف داروی خارجی به دلیل کیفیت دارو است؟
واقعیت اینکه اگر همکاران من بدانند دارویی به بیمار جواب نمیدهد آن را تجویز نمیکنند، مطمئناً داروی ایرانی هم که همکاران توصیه به مصرف میکنند کیفیت دارد. البته هنوز داروهای خارجی داریم که چون نمونه داخلی آنها ساخته نشده است بنابراین هنوز تحت پوشش بیمه قرار میگیرد.
شنیده میشود پیوند عضو برای اتباع غیرایرانی انجام میشود، این مسئله چقدر صحت دارد؟
در سومین جلسه شورای عال پیوند سال ۱۳۹۳ در وزارت بهداشت که ریاست آن با خود وزیر بهداشت است (در زمان وزارت دکتر هاشمی) دو مورد به تصویب رسید. یک پیوند اتباع ممنوع مگر برای تبعه افغانستان که دارای کد آمایش باشند آن هم از فرد افغانستانی به فرد افغانستانی، استثنا اینکه اگر از نظر ستادی بهصورت موردی یک پیوند از کشوری دیگر که وزیر صلاح بداند، آن پیوند انجام شود. مصوبه دوم این بود که پیوند اعضا در مراکز خصوصی کاملاً ممنوع شد. خیلیها میگویند این نگاه انسانی نیست که به دیگر اتباع عضوی پیوند نشود، اما باید گفت هر دو تا سه ساعت یک ایرانی دارد فوت میکند، اگر یک ایرانی و فردی از کشور دیگر یک سطح نیاز برای دریافت قلب داشته باشند، عضو باید به کدام فرد پیوند شود؟
البته ما به تمام کشورهای منطقه گفتهایم که به آنها بهصورت رایگان اهدای عضو درس میدهیم. حتی گفتهایم در پیوند عضو به آنها کمک میکنیم، اما برای کشورهایی که نه پیوند عضو دارند، نه اهدای عضو دارند و فقط توقع داشته باشد شهروندان خودش را برای پیوند به ایران بفرستد، این کار را انجام نمیدهیم، چنین کاری در کشورهایی انجام میشود که پیوند عضو در آنها خصوصی است مانند آمریکا، به این افراد پیشنهاد میکنیم به آمریکا بروند.
درخصوص خرید و فروش کلیه چطور؟
خیلیها میپرسند اگر در ایران پیوند رایگان است پس این کاغذهای روی دیوار برای فروش اعضا چیست، باید بین پیوند عضو از فرد مرگ مغزی با پیوند عضو از فرد زنده تفاوت قائل شد. همانطور که گفتم پیوند عضو از فرد مرگ مغزی شده رایگان است، اما تنها عضو کاملی که یک انسان زنده میتواند اهدا کند کلیه است چراکه هر انسان دوتا کلیه دارد، بنابراین اگر کسی گفت فروش قلب چهارصد میلیون تومان حتما کلاهبردار است، بعضیها میگویند کسی میخواهد به دلیل مشکلات اقتصادی قلب خودش را بفروشد تا پول به خانوادهاش برسد، اما آیا واقعاً چنین چیزی ممکن است؟، چراکه برای انتقال عضو باید گروه خون افراد، سایز قلب افراد، و شاخصهای دیگر علمی در نظر گرفته شود، چطور ممکن است همه اینها هماهنگ شود، بنابراین باید به این حرفها شک کرد.
درخصوص پیوند کلیه از فرد زنده باید گفت تا یکسال گذشته خیلی از مراحل در انجمنهای کلیه انجام میشود، اهدا کننده و اهدا گیرنده به انجمنها میرفتند، یک مبلغی هم دولت به عنوان هدیه مشخص کرده بود که به فرد اهدا دهنده داده میشد، ایراد این روش این بود که چون دو طرف یکدیگر را میشناختند ممکن بود خارج از سازوکار انجمنها باز هم پولی رد و بدل شود، اما از یک سال و نیم قبل تخصیص کلیه از فرد زنده مانند اهدا از فرد مرگ مغزی شد؛ یعنی اطلاعات کاملاً در اختیار مرکز مدیریت پیوند قرار دارد و الان هیچ اهدا کنندهای گیرنده کلیه را نمیشناسد.
آقای دکتر شما گفتید مرگ مغزی بیشتر بهدلیل ضربه به سر است، تصادفات جادهای در ایران سهم زیادی در افزایش موارد مرگ مغزی دارند برای همین اگر شاخص اهدای عضو در ایران به ۱۴.۳ رسید یک دلیل آن به دلیل ضعف ایمنی در کشور است، اگر روزی ایمنی خودرو و جاده در ایران به حدی برسد که تعداد مرگ مغزیها کم شود، بهنظر میرسد آن روز اهدای عضو با چالش مواجه میشود، اینطور نیست؟
پرسش درستی است، قاعدتاً اگر کسی مرگ مغزی نشود اهدای عضو نمیشود انجام داد، اسپانیا توانست در سال ۲۰۱۵ آمار تصادفات خودش را ۸۵ درصد کاهش دهد، بعد یک مرتبه به این وضعیت رسید که مرگ مغزی وجود ندارد و بیماران نیازمند به دریافت عضو در لیست انتظار دارند فوت میشوند، اما باید گفت دو نوع پیوند عضو در دنیا وجود دارد. اولی DBD است، یا اهدا از مرگ مغزی، دومین روش پیوند عضو DCD است، یعنی اهدا بعد از مرگ قلبی. بنابراین وقتی از هر ۱۰۰ نفر، ۹۹ نفر با مرگ قلبی میمیرند میتوانند عضو خود را اهدا کنند، اسپانیا این روش را دایر کرد، الان از ۷۹ کشوری که اهدا دارند، ۲۹ کشور امکان اهدا از مرگ قلبی هم دارند.
این روش در ایران وجود دارد؟
خیر، اما باید گفت کیفیت اعضای مرگ قلبی از افراد مرگ مغزی به میزان قابل توجه پایینتر است، دوم اینکه ایجاد تکنولوژی استفاده از مرگ قلبی بسیار هزینهبر است، سوم اینکه اگر هزینهای که قرار است برای اهدای DCD انجام دهیم تا عضو بیکیفیت به ما بدهد، همین هزینه را برای نهادینه کردن فرهنگ مرگ مغزی مساوی با مرگ انجام دهیم، هیچ کس در لیست انتظار دریافت عضو باقی نمیماند. بهتر است این هزینه را برای فرهنگسازی کنیم، اما آرزوی بزرگ ما این است که مانند دیگر کشورهای جهان به جایی برسیم که آمار تصادف ناشی از مرگ مغزی ما به صفر برسد، آنوقت سراغ اهدا از مرگ قلبی خواهیم رفت، همچنین سالها است که روی اعضای مصنوعی درجهان دارد مطالعه میشود، شاید روزی این مطالعهها کامل شود و دیگر نیاز به اهدای عضو نباشد.
بیشتر بخوانید:
مرگ روزانه ۱۰ بیمار در صف انتظار برای دریافت عضو/ سالانه ۶ هزار عضو قابل اهدا زیر خاک میرود
۲۳۳۲۳۳
دیدگاه ها برای این نوشته بسته شده است.