حامد رحیمی: وقتی از دانشگاه تهران در سال ۱۳۶۳ اخراج شد، به تن این پژوهشگر ایرانی در زمینه فلسفه، تاریخ و سیاست نیز روغن عدم دقیق اندیشی، بازمانده از دوران چپ جدید در ایران به بدن او مالیده شد.از مهمترین آثار او زوال اندیشه سیاسی در ایران است. از او ۱۸ جلد آثار نفیس برجای مانده است. سیدجوادطباطبایی، فیلسوف و نویسنده ایرانی، دیشب در سن ۷۷ سالگی در بیمارستانی در لسآنجلس درگذشت.
در همان دوران کودکی زبان فرانسه را نزد کشیشی فرانسویزبان فراگرفت.هوشیاری او همان بس که به نحوی از نخستین سالهای حیات علمیاش، راه ایجاد افقهای علمی را در سنت ، مدرنیته و تاریخ ایران دنبال کرد. تحصیلات آموزشی رسمی، فراگیری فلسفه درحوزه علمیه تبریز، یادگیری زبان عربی و شرح منظومهٔ سبزواری مرحله نخست حیات علمی او را تشکیل می دهد. راه دانشگاه رفتن به سوی قلل علمی او، با تحصیل در رشتهٔ حقوق دانشگاه تهران ، خواندن اسفار ملاصدرا، و الهیات شفای ابن سینا، نزد جواد مصلح و شرکت در سمینارهای هانری کُربَن هموار شد. و این مرحله دوم از حیات علمی اوست. مرحله سوم، اخذ بورس تحصیلی دانشگاه پاریس و با قبول شدن در امتحان ورود به دوره «دکتری دولتی»، مستقیماً وارد دانشگاه سوربن شد و سپس با اخذ دیپلم مطالعات عالی D.E.S از رشتهٔ فلسفهٔ سیاسی فارغالتحصیل شد.
حضور در حلقهٔ لوئی آلتوسر، فیلسوف مارکسیست و فرانسوا شاتله فیلسوف هگلی مارکسی و همچنین رفت و آمد در حلقه های فلسفی کشیشهای یسوعیای در شکل گیری شخصیت علمی او نقش تعیین کننده ای داشت. ترجمه حاشیههای لنین بر کتابهای هگل با عنوان یادداشتهایی دربارهٔ دیالکتیک ، همچنین مجموعه مقالههایی از لویی آلتوسر با عنوان لنین، فلسفه و سه مقالهٔ دیگر دربارهٔ کارل مارکس و مارکسیسم، همچنین جدال نظری آلتوسر و جان لوئیس را در این دوره ترجمه و منتشر کرد.
رساله دکترایش در سال ۱۳۶۳ دربارهٔ «تکوین اندیشهٔ سیاسی هگل جوان»، بود که با دریافت درجهٔ ممتاز دکترای دولتی در رشتهٔ فلسفهٔ سیاست به ایران بازگشت و به عضویت هیات علمی دانشگاه تهران درآمد. اما او را لیبرال، لاییک، ملیگرا خواندند و از دانشگاه اخراجش کردند؛ در پاسخ به این بی مهری فقط یک کلمه گفت: «من همانی هستم که هستم. واقعاً نه میدانند لیبرال چیست، نه ملیگرا و نه لاییک. ماجرا این است که هر کسی که در بیرون از تقلیدِ رایج نظام علمی صحبت کند، یکی، دو تا از این مفاهیم را میچسبانند تا حذفش کنند. حتی وقتی معنایش را بپرسی هم پاسخی ندارند.»
با این همه با امکاناتی که در مراکز پژوهشی فرانسه، آلمان، و آمریکا فراهم آمد، پژوهشی دربارهٔ تاریخ اندیشه در ایران را دنبال کرد. او در سال ۱۳۷۶ موفق شد نشان نخل آکادمیک، عالیترین نشان علمی فرانسه، و مدال نقرهٔ تحقیقات در علم سیاست را از دانشگاه کمبریج کسب کند. وی از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۵ مشغول تدریس در مؤسسهٔ مطالعات سیاسی-اقتصادی «پرسش» بودهاست. مدتی نیز عضو هیئت علمی دائرهالمعارف بزرگ اسلامی بود. طباطبایی در سال ۱۳۹۷ برای تکمیل پژوهشهای خود و درمان بیماری در آمریکا اقامت گزید.
طباطبایی در مصاحبه با مجلهٔ فرانسوی لیبراسیون، نظر به حوادث ۱۱ سپتامبر بیان کردهاست که قرائت ایدئولوژیک و سیاسی از اسلام، قرائتی مرده و فاقد معنا است. او در این گفتوگو وضعیت مردم ایران را متفاوت میداند و میگوید جامعه ایران توانسته خودش بهروز کند. او همچنین در مقالهای با عنوان ″بهار عربی و خطر اسلامگرایی″ معتقد است اسلامگرایان و چپگرایان در نوع دوگانه اسلامی و مارکسیستی، با انقلاب ۵۷ پرچم کودتا را برای غلبه بر آزادی که خودشان از اشاعهدهندگان آن در جنبش مشروطه بودهاند، برافراشتند.
او از شارحان نظریه ایرانشهری است که در آن کل نظام سیاسی ایران را در گذر تاریخ متاثر از فرهنگ ایران می داند. کانال پیر پرنیان اندیش، در باره شرح و گزارش اندیشۀ ایرانشهری مرحوم طباطبایی، به نقل از وی ، فرهنگ را بزرگترین عامل اثرگذار در نظام سیاسی ایران معرفی میکند و تمرکز علمی در این حوزه، یکی از کارهای شاخص طباطبایی است. طباطبایی نشان میدهد که میتوان نظریههای سیاسی در دوران پسا اسلامی در ایران را در ادامهٔ خداینامهها و سِیرَالمُلوکهای بازمانده از دورهٔ ساسانی مورد بررسی قرار داد و تفسیر کرد.
طباطبایی در بررسی بی معنا بودن سکولاریسم در اسلام در کتاب «ملت، دولت و حکومت قانون» مینویسد: «فعالانِ سیاسی، به عنوانِ مقلدانِ بحثهای جامعهشناسیِ هضمنشده، گمان میکنند سکولاریسم، مرهمِ همهٔ دردهای کشورهایی مانندِ ایران است. این بحث در موردِ اسلام موضوعیت ندارد. خدایش بیامرزد و ما را قدردان عالمان و اندیشمندان مان سازد. به امید روزی که عالمان در این دیار به جایگاه اصلی خود بازگردند.
۲۱۶۲۱۶
دیدگاه ها برای این نوشته بسته شده است.