حسامالدین اسلاملو: میگویند: «مشت نمونهی خروار است». اگر بر خبری که به تازگی از قول ابراهیم متقی رییس دانشکده حقوق و علوم سیاسی تهران منتشر شد، تامل کنیم، به یک نمونهی کوچک آماری برمیخوریم. اینکه از ۸ دانشجوی معترض و بازداشت شده این دانشکده در حوادث پاییز پارسال، ۷ تن آنها دانشجوی سهمیهای به معنای فرزند جانباز، ایثارگر، رزمنده و… بودهاند. از نظر رییس دانشکده حقوق و علوم سیاسی، ایران عرصه را در تولید مفهوم از طریق قدرت رسانهها، به غرب واگذار کرده است: «اگر بخواهیم ساختار را حفظ کنیم باید مشروعیت ساختار را حفظ کنیم. مشروعیت با حفظ قالبهای معنایی ادراکی حفظ میشود.«رسانه باید نگاه انتقادی داشته باشد. اگر نگاه انتقادی نداشتی، جایگزین شما ایران اینترنشنال و بی بی سی فارسی و VOA و دیگران میشود. همانطور که یک بلاگر درآمدش صد برابر استاد تمام دانشگاه است، تاثیرگذاریاش هم صدبرابر است.» اما اگر از منظر جامعهشناسی سیاسی به این پدیده نگاه کنیم از آن چه برداشتی خواهیم داشت؟ این همه دستگاه تبلیغاتی تولید کنندهی پروپاگاندا برای یک نظام سیاسی نه تنها رویشی ایجاد نکرده، که به عکس موجب ریزش هم شده است! ریزش تا حدی که مدام از بین خودیها هم غیرخودی تراشی اتفاق میافتد. چرا؟ برای یافتن پاسخ این پرسش به سراغ دو جامعهشناس با گرایش سیاسی رفتم.
اعتراض خانوادههای شهدا و ایثارگران دلسوزانه بوده، نه ریزشی
دکتر امیر دبیریمهر مدرس و پژوهشگر علوم سیاسی نگاه متفاوتی به سخنان اخیر رییس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دارد. دبیریمهر به «روزگار پرس» میگوید: «من به مساله طور دیگری نگاه میکنم. نقد و اعتراض ویژگی شهروندان دلسوز و سالم و آگاه و مسوولیتپذیر است، کسانی که سرنوشت کشور و مردم و جامعه برای آنها مهم است. بههمین دلیل روی به نقد و اعتراض میآورند.»
این مدرس دانشگاه اعتراض دانشجویان سهمیهای معترض را دلیلی بر ریزش آنها نمیداند: «طبیعی است کسانیکه دلبستگی بیشتری به ایران و انقلاب و نظام و رهبری دارند، بیشتر نقد و اعتراض دارند. این مساله ظاهراً متناقض است اما یک واقعیت است. بنابراین بسیار طبیعی است که خانواده شهدا و ایثارگران که برای بقای انقلاب هزینه دادند، دلسوزی بیشتری داشته باشند و البته گاه هم نقد و اعتراض اساسی داشته باشند.»
او بر لزوم افزایش تابآوری دستگاه در برابر اعتراضها، تاکید دارد: «این حکومت و حاکمان هستند که باید نوع نگاه خود را به نقد و اعتراض تغییر بدهند. منتقد و معترض را نباید دشمن و برانداز خواند. دشمن آن کسی است که بیتفاوت است. دنبال پر کردن جیب خودش است. سرنوشت کشور برایش مهم نیست. نظام سیاسی زمانی به ثبات و اقتدار می رسد که منتقدین و معترضین را تکریم کند و آنها را برای کشور نعمت بداند.»
از نظر دبیری مهر نباید اعتراض را موجب لرزان شدن پایههای نظام دانست که حتی به عکس: «پایداری و ثبات سیاسی زمانی ایجاد میشود که منتقدان آزاد و مکرم باشند و با تیزبینی اشکالات و انحرافها را فریاد بزنند و نظام و نهادها هم خود را اصلاح و ترمیم کنند. طبیعی است در اتفاقات بعد از مهسا از جانب نهادها و افراد در مواجهه با اعتراضات اشتباهات و خطاهای زیادی انجام شد که به طور آشکار خلاف ارزشهای دینی و انقلابی و انسانی بود و اعتراض برانگیز بود. بنابراین نیروهای انقلاب و دلسوزان نظام نمیتوانستند سکوت کنند.
مهندسی فرهنگی و سیاست های مرامی موفق نبوده
حمیدرضا جلایی پور جامعهشناس و فعال سیاسی نام آشنا در همین باره به روزگار پرس میگوید: «البته برای این که این موضوع را در سطح کشور بررسی کنیم این تعداد دانشجو و دانشکده کم است. برای بررسی بیشتر به مطالعهای فراگیرتر نیاز است. این نوع مطالعات مورد نیاز وزارتعلوم و شورای انقلاب فرهنگی است، که در تشکیلات این دو سازمان انجام چنین مطالعاتی رواج ندارد و اگر هم باشد به اطلاع عموم نمیرسد.»
او در ادامه میپرسد: «همین آمار هم درباره یک دانشکده قابل توجه و تامل است-از هشت دانشجوی بازداشت شده هفت دانشجو از خانوادههای جانباز، رزمندگان و سپاهی هستند، که معترضاند و بازداشت شدهاند. این آمار نشانه چیست؟»
جلاییپور نظری متضاد با دبیریمهر دارد و در این مجال کوتاه فقط به سه نشانه اشاره میکند: «نشانه اول اینکه ناراضیان از نحوه حکمرانی فقط شامل خانوادههای عرفی و معمولی ایران نیست بلکه این ناراضیان در میان خانوادههایی است که پایگاه حکومت در چهار دهه گذشته بودند، خانوادههایی که ایثارگر و مذهبی بودند.»
نشانه دوم از نظر این جامعهشناس و فعال سیاسی این است که: «حکومت با مهندسی فرهنگی و سیاستهای مرامی مثل سیستم سهمیه و گزینش و حراست دنبال رام کردن دانشگاهها است. این مسیر خطا است و حامیان این سیاستهای کنترلی نه در خیابان به اهدافشان میرسند (با توجه به خیزش اعتراضی جوانان و زنان در پاییز ۱۴۰۱) و نه در خود دانشگاهها. زیرا الآن شاهدیم برخی فرزندان خانوادههای ایثارگران مثل خانوادههای دیگر معترض این حکمرانیاند نه حامی.»
جلاییپور که منتقد تحصیل سهمیهای است به نشانه سوم نیز اشاره میکند: «این حکمرانی مرامی و شعاری مغایر تقویت حکمرانی مبتنی بر حاکمیت قانون و بهکارگیری شایستگان است. همچنین حاکمیت قانون دربرگیرنده تنها راه نجات و عبور کشور از بحرانها است. سالها است شایستگان فارغالتحصیل دانشگاههای ما، جذب سطوح کلیدی بوروکراسی نمیشوند. برای مثال ما در دانشگاه نمیتوانیم فارغالتحصیلان سرآمد را جذب گروههای علمی دانشگاه بکنیم اگر هم این کار بشود حراست و گزینش این ها را رها نمیکنند و نهایتا احکامشان صادر نمیشود، میشنویم اعضای جدید هیئت علمی برای توجیه شدن، احضار میشوند. از طرف دیگر سفارش شدهها، تحت این عنوان که خودیاند، تزریق میشوند و آسانسوری موانعشان برداشته میشود. جدا از اینها در این دهه تعداد زیادی از فارغالتحصیلان سرآمد دانشکدهها مهاجرت میکنند. متاسفانه بعضی از کسانی که بر مسند امورند حتی زیان اقتصادی این مهاجرتها را متوجه نمیشوند.»
او افسوس میخورد که: «این وضعیت دانشگاهها در دولت یک دست فعلی تشدید شده است. یعنی در همان حالی که دولت فعلی در مهار مشکلات اقتصادی و برجام ناکام است و در خیابان با ناراضیان روبهرو است، ولی در سازمانهای بوروکراتیک دولت با کمک برخی نهادها و مدیران بیتجربه و زیر متوسط فعلی، فرایند تخریب بوروکراسی و عدم جذب شایستگان ادامه دارد.»
جلاییپور افق روشنی هم برای بهبود شرایط نمیبیند: «از همه بدتر افقی هم برای بهبود این امور نیست. من مدتها است که در میان همکاران، دانشجویان فوق و دکتری، در میان نویسندگان و تحلیلگران اوضاع جاری، در میان سیاسیون دلسوز کسی را ندیدم که نسبت به آینده اوضاع ایران امیدوار باشند. این نیز نشانه بدی است.»
بیشتر بخوانید:
۲۱۶۲۱۶
دیدگاه ها برای این نوشته بسته شده است.