رضا کوچک‌زاده، کارگردان و پژوهشگر هنرهای نمایشی، تفاوت رویکرد رضاشاه و ناصرالدین‌شاه را نسبت به شبیه‌خوانی تشریح می‌کند و توضیح می‌دهد که جوانه‌های دموکراسی در ایران از شبیه‌خوانی تکیه‌ی دولت آغاز شده است؛ نه انقلاب مشروطه.

این پژوهشگر که دو دهه است بر پژوهش در شبیه‌خوانی متمرکز شده و کتاب‌های پژوهشی و مرجع در این زمینه نگاشته است، در گفت‌وگو با ایسنا توضیح می‌دهد که چرا پادشاهی مانند ناصرالدین‌شاه به حمایت از شبیه‌خوانی می‌پردازد و تکیه‌ی دولت ــ بزرگ‌ترین و کاراترین تماشاخانه‌ی تئاتر ایران تا کنون ــ را بنا می‌کند و در برابر، رضاشاه به مخالفت با این نمایش ایرانی برمی‌خیزد و اجرای آن را ممنوع می‌کند.

کوچک‌زاده در آغاز گفت‌وگو با تاکید بر زایا بودن هنر شبیه‌خوانی می‌گوید: شبیه‌خوانی در دوره‌های گوناگون تاریخی (به‌ویژه دوره‌ی ناصری) چنان رشد می‌کند که به نمایشی دادخواه و روزآمد بدل می‌شود. نمایشی که تاریخی و مستند نیست و همه‌ی شخصیت‌ها و بسیاری از پوشاک و ابزارش نمادین‌اند. برای نمونه، این که رفتار یزید یا شمر در هر اجرا یادآور کدام حاکم یا ارباب ستم‌گر است یا شبیه علی‌اکبر در سوز وداعش چه مظلوم و ستم‌کشیده‌ی هم‌دوره‌ی اجرا را به یاد می‌آورد یا کدام بخش اجرا با رویدادهای روز جامعه هم‌آهنگ شده و بر آن تاکید می‌شود، اجرای آن را برای مردم جذاب‌تر و مؤثرتر می‌کرده است.

چرا رضاخان شبیه‌خوانی را ممنوع کرد؟

او رضاخان را از این منظر شاهی تیزهوش خواند که کارکرد اجتماعی شبیه‌خوانی را درک کرده بود و درباره‌ی دلایل مخالفت او با تعزیه می‌گوید: رضاشاه به‌درستی فهمیده بود که شبیه‌خوانی با جامعه چه می‌کند و چگونه ذهن مردم را به سوی موازنه‌ی قدرت می‌کشاند و جامعه را از پذیرش ستم بازمی‌دارد. او به همین دلیل جلوی برپایی شبیه‌خوانی را گرفت چرا که دریافته بود سویه‌های شبیه‌خوانی متوجه حاکمیت جور در هر زمان و مکان است. اینک و با آگاهی که نسبت به خوانش فوکویی قدرت از سیاست و جامعه داریم، درک فهم رضاخان از شبیه‌خوانی در آن دوره شگفت‌آور است. او چندان با عزاداری و سینه‌زنی مخالفت نکرد و حتا پس از برپایی مجلس مؤسسان و در سال نخست پادشاهی، سوگواری محرم قزاق را به تکیه‌ی دولت منتقل کرد و خود هم در آن شرکت کرد. ولی با دسته‌های شبیه‌خوانی به مقابله پرداخت؛ که نشان می‌دهد ماجرا دین‌ستیزی او نبوده است. چنان که عالمان دینی یا روضه‌خوانان و طلبه‌ها را به بند نکشید ولی شبیه‌خوانان بسیاری در دوره‌ی او زندانی شدند و جریمه‌های بسیاری برای آزادی پرداختند و حتا کسانی از ایشان تبعید شدند. راست است که شبیه‌خوانی سیاسی‌ترین و تاثیرگذارترین هنر نمایشی ایران تا کنون بوده است که در دوره‌های اوج، سبب دگرگونی مناسبات قدرت با جامعه شده است.

چگونه پای موسیقی غربی به شبیه‌خوانی باز شد؟

او خاطرنشان می‌کند: از یاد نبریم که شبیه‌خوانی تا دوره‌ی رضاشاه، بیش‌تر نمایشی به‌شدت حماسی بود و کارویژه‌ی اصلی‌اش سوگواری نبود. وجه سوگواری شبیه‌خوانی در دوره‌ی پس از ممنوع شدن گسترش یافت و بر وجه حماسی آن سایه افکند و تا جایی پیش رفت که رویکرد حماسی‌اش کمابیش حذف شد. یکی از دلیل‌هایش این بود که بسیاری از شبیه‌خوانان حرفه‌ای و کاردان و آگاه از دست رفته بودند یا از کار کناره گرفته بودند و جای‌گزینی نداشتند جز مداحانی که همه‌ی تمرکزشان بر صدا بود؛ نه هنر اجرا. پای مداحان که به این گونه‌ی نمایشی باز شد، شبیه‌خوانی یک‌پارچه سوگواری شد و مهم‌ترین ویژگی‌های بنیادینش را از دست داد؛ به‌ویژه زمانی که میکروفون به اجرای شبیه وارد شد و اجراگران را دچار تنبلی مفرط کرد. برای همین است که در اجراهای کنونی، کم‌تر هنر شبیه‌خوانان را (چه در بخش آواز دستگاهی و چه در بخش ژستوس و بازیگری و فضاسازی یا نبردها) می‌بینیم و تنها به صداهایی که گاه ناهنجار است و قصه‌گویی صرف بسنده می‌شود. دیگر نه فضاسازی اجرا برای شبیه‌خوانان کنونی ما مهم است و نه توجهی به کنش و حرکت مناسب می‌شود و نه تناسب چندانی میان شبیه‌خوان و نقش دیده می‌شود. حتا دیگر توجهی به تماشاگران هم نمی‌شود که زمانی بخشی مهم از شبیه‌خوانی بودند. همین آشفتگی‌ها در هسته‌ی اجرایی شبیه‌خوانی، نظم فراگیر آن را گرفت و راه را برای هجوم موسیقی غربی و سازهای بی‌تناسب با آن در دوره‌ی ما گشود.

کوچک‌زاده یادآوری می‌کند: در دوره‌های پیشین تا دوره‌ی رضاشاه، بین دسته‌ها زد و خورد واقعی هم رخ می‌داد چنان که در سفرنامه‌های گردشگران و سفیران خارجی از دوره‌ی صفوی تا پایان قاجار بسیار دیده‌ایم که به این درگیری‌های خونین اشاره شده است. یکی از دلایل مخالفت رضاخان با مراسم مذهبی این بود که می‌خواست وجه بدوی را (بنا به نگاه خودش و در هم‌چشمی به رویکرد آتاتورک در ترکیه) از این مراسم بگیرد؛ به‌ویژه که آن زمان قمه‌زنی و تیغ‌زنی و قفل‌زنی هم رواج داشت که هم از نظر بهداشتی و پزشکی و هم از نظر اثرگذاری بر روان جامعه، اتفاقی ناخوشایند بودند و علمای اسلام هم با این رسم‌های برساخته مخالف بودند. ولی مهم‌ترین دلیل مخالفت رضاشاه با شبیه‌خوانی، تاثیرگذاری آن بر ذهن‌ها و گسترش اندیشه‌ی حماسی و ستم‌ستیزی میان مردمان بود و این که شبیه‌خوانان زبان گویای جامعه در بیان مسائل روز بودند که آن را در قالبی شبه‌تاریخی و به‌ظاهر، دور از روزگار کنونی نمایش می‌دادند.

ناصرالدین شاه و ساخت تکیه دولت

نویسنده‌ی کتاب پژوهشی «رضای‌نامه» در پاسخ به این پرسش که چرا ناصرالدین‌شاه برخلاف رضاخان تکیه‌ی دولت را بنا کرد و حامی شبیه‌خوانی شد، می‌گوید: هوش ناصرالدین‌شاه در بُعد دیگری بود. در دوره‌ی حکومت او ارتباط ایران با دیگر کشورها بسیار گسترش یافت و او در فضای آرامش نسبی دوره‌ی حکومتش به ارتباطات گسترده با دیگر کشورها می‌اندیشید. او نخستین شاه ایرانی‌ست که به فرنگ سفر می‌کند (نه برای جنگیدن) و با خود ابزارهایی نوین مانند دوربین‌های شکار و عکاسی و… می‌آورد که هر یک با خود فرهنگی به همراه دارد. اجناسی که در آن دوره به ایران سرازیر شد به «مال فرنگ» زبان‌زد شد و هر روز بر شمارشان افزوده می‌شد. ولی ناصرالدین‌شاه به‌تدریج متوجه می‌شود گرایش مردم ایران به این اجناس فرنگی فراتر رفته است؛ چنان که خانواده‌ی شاهی هم پارچه‌های فرنگی را بیش از پارچه‌های ایرانی می‌خریدند. هوش و آینده‌نگری این شاه قاجار سبب شد دریابد اگر این روند پیش رود، کشور به‌زودی به سقوط فرهنگی می‌رسد و تنها دژ مستحکمی که برای دفاع از فرهنگ ایرانی در آن دوره می‌یابد ــ که هم اقبال و پذیرش همگانی مردمان جامعه را دارد و هم تاثیری فراوان بر زندگی ملت دارد ــ هنر ایرانی و بی‌مانند شبیه‌خوانی‌ست که می‌تواند از مسیر هر اجرای آن بخشی از آیین‌ها و داشته‌های در حال حذف را (از جمله واژگان فارسی و آهنگ ایرانی و رفتار اخلاقی) به تماشاگران انبوهش یادآوری کند و فضای حماسی و روحیه‌ی ملی‌گرایش راه را بر هر گونه غرب‌زدگی می‌بندد. همین‌طور اجرای شبیه‌خوانی ــ بنا به ریشه‌های آیینی‌اش ــ برای تماشاگرانِ فراوان و از همه‌ی طبقه‌های جامعه، فرصتی یگانه برای هم‌سان‌سازی و یک‌دستی نسبی مردم پدید می‌آورد که برای هر حکومت تمامت‌خواهی می‌تواند ارزشمند باشد. به نظر می‌رسد ساخت تکیه‌ی دولت و حمایت دربار قاجار از شبیه‌خوانی در این جهت انجام شد.

او ادامه می‌دهد: از سوی دیگر، برای نخستین بار این شاه دریافت اگر بسیاری از مردم شهر را در مکانی گرد آورد و خود نیز در همان جا حضور یابد و کنار آنان قرار گیرد، مردمان دیگر او را در جایگاه مخالف نخواهند دید بلکه او را در جایگاه اولیا می‌شناسند که حامی برپایی چنین آیین مردمی‌ست. قطعه شعری از سروده‌های میرزا محمدتقی تعزیه‌گردان باقی مانده که در پایان هر مجلس می‌خوانده و در آن به ناصرالدین‌شاه و خانواده‌اش دعا می‌کرده که بعدها محمدباقر معین‌البکا نیز شعر عمویش را کامل کرد و در پایان نسخه‌هایش آورد.

«بار الاها! به جسم و جان حسین!/ به علی‌اکبر جوان حسین!/ از نگین ظفر مکن کوتاه/ دست جم‌جاه ناصرالدین‌شاه!/ ای عیان از تو سرّ پنهانی!/ کن روا حاجت دل بانی!/ به زن و مرد این عزاخانه/ بده از باغ خلد کاشانه!»

ناصرالدین شاه، شاهی شبیه‌شناس

اگر اشتباه نکنم در مجلس شبیه «قتل ناصرالدین‌شاه» است که شاه مهم‌ترین حامی امام حسین و برپای‌دارنده‌ی یاد و نامش قلم‌داد شده است؛ آن هم از زبان شبیه امام. به این ترتیب ناصرالدین‌شاه که شاهی شبیه‌شناس بود، موفق شد خود را بزرگ‌ترین حامی شبیه‌خوانی نشان دهد و به‌گونه‌ای این جریان فرهنگی را مصادره به‌مطلوب کند؛ به جای آن که در برابرش قرار گیرد. شاید برای‌تان جالب باشد که بگویم برخی شعرهای شبیه‌خوانی که هنوز هم در نسخه‌ها هست از خود ناصرالدین‌شاه است.

 

پدیدآور سه فهرست توصیفی شبیه‌نامه‌های ایران (از نسخ دست‌نوشت کتابخانه‌های مجلس و ملک) که تنها فهرست‌های ایرانی شبیه‌نامه‌ها تا کنون است، با اشاره به ساخت تکیه‌ی دولت به دستور ناصرالدین‌شاه یادآوری می‌کند: گنجایش تکیه‌ی دولت نزدیک به ۲۰ هزار تماشاگر بود و این در حالی‌ست که در آن دوره جمعیت تهران حدود ۱۲۰ هزار تن بود. بنابراین تکیه‌ی دولت نخستین مجتمع فرهنگی‌ ایران است که بخشی چشم‌گیر از شهروندان را در بر می‌گرفت و به‌تنهایی دژی مستحکم در برابر فرهنگ غرب ساخته بود. هوش و ایران‌دوستی ناصرالدین شاه بیش از دیگر شاهان ‌دوره‌اش بود و اگر امروز سینما و تئاتر داریم، مدیون خواست اوست. اگر اجازه‌ی رشد و گسترش شبیه‌خوانی را نمی‌داد و کوششی در این راه نمی‌کرد و مردم را به تماشا کردن عادت نمی‌داد، شاید ملت ما هرگز نمی‌توانست تئاتر و سینما را بپذیرد.

برداشتن فاصله میان طبقه حاکم و مردمان فرودست

دبیر علمی نخستین همایش ملی «شبیه‌پژوهی» با بیان این که ناصرالدین‌شاه با ساخت تکیه‌ی دولت فاصله‌ی میان طبقه‌ی حاکم و مردم فرودست جامعه را برداشت، ادامه می‌دهد؛ مردم در آن مقطع به تکیه‌ای حکومتی پناه می‌بردند و در آن‌جا آیین تماشا کردن شکل می‌گرفت. شاید ناصرالدین‌شاه درک کرده بود که اگر مردم و طبقه‌ی حاکم هم‌هوا و هم‌نفس شوند و با یکدیگر نمایشی برخاسته از آیین را با رویکردی دینی ببینند، فاصله‌شان کم‌تر می‌شود. ضمن این که با این کار، پایگاه شبیه‌خوانی را از یک هنر توده‌پسند به هنری فرهیخته ولی همچنان مردمی تبدیل می‌کند. می‌دانید که پیش از آن علاقه‌مندان به‌شکل مقطعی شبیه‌خوانی می‌کردند و حرفه‌ی روزانه‌شان چیز دیگری چون کشاورزی و دامداری و فروشندگی بود ولی با این اقدام ناصرالدین‌شاه، کسانی به‌شکل تمام‌وقت به شبیه‌خوانی پرداختند که به مهارت‌شان افزود و آن‌ها را حرفه‌ای کرد؛ به‌گونه‌ای که برای این کار پیشاپیش با آن‌ها قرارداد بسته می‌شد و مزد می‌گرفتند. ناصرالدین‌شاه چنان بر نسخه‌ها و اجراهای شبیه‌خوانی احاطه داشت که بارها در میان خاطرات چندجلدی‌اش، که اینک آرام‌آرام در حال انتشارند، می‌بینیم که از نادرستی‌های متن یا اجرایی یاد کرده است و گاه کیفیت اجرای شبیه‌خوانان را ستوده است و نام آن‌ها را آورده است. و این ویژگی‌ها و درک‌ها و حمایت‌های فرهنگی، او را در میان شاهان ایران بسیار ویژه می‌کند.

تکیه دولت؛ آغازگر مشروطه و دموکراسی در ایران

کارگردان نمایش‌های «راشومون» و «جهان انزوا» در پاسخ به این پرسش که پس آیا می‌توان گفت با بنای تکیه‌ی دولت، پایه‌های دموکراسی در ایران شکل گرفته است؟ می‌گوید: همین‌طور است. پیش‌تر در مقاله‌ای هم به آن پرداخته‌ام. به نظرم جوانه‌های انقلاب مشروطه از مراسم تکیه‌ی دولت آغاز شد؛ به این معنا که با برپایی این بنا نخستین پایه‌های فکر مشروطه بنیان ‌گذاشته شد. چون در این‌جاست که شاه به شکل نمادین به مردم می‌گوید من داد شما را می‌شنوم و شما را نادیده نمی‌گذارم و به آن عمل می‌کند. به طوری که پس از پایان شبیه‌خوانی عاشورا در تکیه‌ی دولت، مردم به دادخواهی بی‌واسطه از شاه می‌پرداختند و درخواست آزادی زندانیان را مطرح می‌کردند و شاه نیز به حرمت روز شهادت امام حسین می‌پذیرفت و گاه حتی از اعدام هم می‌گذشت یا آن را به حبس تبدیل می‌کرد. بنابراین می‌توان گفت پایه‌ی اندیشه‌ی دموکراسی و حق‌طلبی از تکیه‌ی دولت و مجالس شبیه‌خوانی آن پدید آمده است و فکر تغییر از این رسانه‌ی شیعه‌ی ایرانی در ذهن مردم جامعه رسوخ کرده و به شکوفایی رسیده است. جالب است که شبیه‌خوانی دوره‌ی ناصری، دگرگونی را از خود آغاز کرد و بسیاری نسخه‌ها و مجالس نوین و نوجو در این دوره پدید آمدند که ساختار و شکل (فرم) شبیه را هم قوام بخشیدند و گستره‌ی موضوعی آن را تا مسائلی دورتر از روایت کربلا و نزدیک به جامعه‌ی اجرا فراتر بردند. همین‌طور که گفت‌وگونویسی در شبیه‌نامه‌ها بسی پیش از مشروطه بر اندیشه‌ی دموکراسی و برابرخواهی و دادخواهی بنا شده بود. فراموش نکنیم در آن دوره شبیه‌خوانی همچون نماز فریضه‌ای کمابیش واجب برای همه‌ی مردم شمرده می‌شد که به گسترش حضورشان می‌انجامید و در آن‌جا هم‌اندیشی و هم‌زیستی میان تماشاگران و اجراگران رخ می‌داد.